فکر میکردم یه آدم بیکاره که دوست داره ذهن بقیه رو به چالش بکشه اما نتونستم جلوی خودمو بگیرم وقتی این کامنت رو دیدم:
بعد از گزارش های تخلف زیادی که به ویرگول دادم، تصمیم گرفتم خودم بیام به میدون و توضیح بدم چرا ایشون انقدر عصبانین.
خشم یه احساسی قوی و پرانرژیه که معمولاً وقتی سر و کلهاش پیدا میشه، ما حس میکنیم چیزی یا کسی داره به ما آسیب میزنه—چه از نظر جسمی، چه احساسی یا حتی فکری.
جامعه معمولاً خشم رو سرکوب میکنه و میگه «آدم نباید عصبانی بشه»، ولی واقعیت اینه که خشم یه جور واکنش دفاعیه، یه مکانیزم بقا. یعنی چی؟ یعنی وقتی حس ناتوانی یا ترس داریم، خشم میاد وسط تا ازمون دفاع کنه و نذاره بیشتر آسیب ببینیم.
خشم خیلی وقتها نشونه اینه که یه نفر تحت فشار قرار گرفته تا از خودش فاصله بگیره و یه جور دیگه بشه—جوری که «باید» باشه نه جوری که واقعاً هست. مخصوصاً توی نوجوانها، که از یه طرف ازشون انتظار دارن مستقل و محکم باشن، و از یه طرف هم میخوان بیچونوچرا تابع باشن. این تناقض باعث میشه خشم بالا بزنه—not به خاطر هورمون، بلکه بهخاطر اینکه هویتشون داره لگدمال میشه.
وقتی از جای خشم تصمیم میگیریم، معمولاً نتیجهاش یه چیزیه که از ترس یا ناامنی سرچشمه میگیره. حرکت سازنده واقعی باید از حسهایی مثل انگیزه، الهام یا حسِ اعتماد بهنفس شروع بشه—نه از فشاری که داریم.
گاهی خشم یه ایده خوب رو بهمون نشون میده، اما باید صبر کنیم تا از اون حالت عبور کنیم و بعد دستبهکار بشیم. همدلی با کسی که باعث عصبانیتمون شده میتونه جادو کنه—به شرطی که واقعی باشه. دیدن درد یا ترس پشت رفتارهای اون فرد، باعث میشه خشم یه کم جا باز کنه و هوا بخوره.
حالا این فرد با توهین هایی که به ما و دینمون میکنه، سعی میکنه نقطهی ضعفشو بپوشونه و اگه کوچکترین کاری برای مقابله به مثل کنید، با توهین های بیشتر متوجه ظریف بودن روحش میشید! دلیل؟ چون به ریشهی خشمش آگاه نیست و حاضر نیست صادقانه اعتراف کنه چی توی زندگیش کمه (که بیشتر اوقات عزت نفس هستش).
پیشنهاد میکنم اگه پوست کلفت ندارید، بلاکش کنید وگرنه نادیدش بگیرید.
ایشون نیاز به احساس با ارزش بودن دارن و برای این هدف، دنبال کسی هستن که باهاشون موافقت کنن.
آدرس ویرگول آقای کیانیم: کلیک