ویرگول
ورودثبت نام
مسیح
مسیح
خواندن ۲ دقیقه·۵ سال پیش

فقط او را می دید

ماجرا را که برایش تعریف کرد، شکه‌اش کرد. فقط از یکی‌از ۴۰۰۰ چشمش او را می‌دید، باقی جای دیگری بودند‌. خاطرات سریع و کوتاه جلوی چشمانش می‌آمدند، هرکدام را با یکی‌از چشمانش می‌دید. روزی که اولین بار دیده بودش، عطر دیوانه کننده‌اش فضا را پر کرده بود. با تمام وجودش به سمتش رفت، از بین تمام آن مگس‌ها به او رسید و او را پذیرفت. آن لحظات مرتبا توی ذهنش تکرار می‌شدند، آن معاشقه‌ی طولانی و پرواز دوتایی، درحالی که همدیگر را به آغوش کشیده بودند، به دورترین نقطه‌ای که می‌توانستند رفتند. به این‌ها که فکر می‌کرد بی‌اختیار بال‌هایش تکان می‌خورد و ویز ویز‌های عصبی‌اش حال او را مشخص می‌کرد. از فکر زیاد سرش خارش گرفته بود و با دستانش سرش را خاراند و با لکنت از دوستش پرسید مطمئنی؟

- آره، چنتا از بچه‌ها هم بودند و دیدند. وقتی داشتیم می‌رفتیم اون طرف رودخونه یک دفعه دیدیم از جمع جدا شده، من برگشتم که نگاه کنم، خیلی ترسناک بود، همه دیدن، توی تار عنکبوت گیر کرده بود و جیغ می‌کشید، هرچقدر بال می‌زد بیشتر گیر می‌کرد، ما فقط دیدیم عنکبوت می‌ره سمتش و دیگه از ترس نتونستیم بمونیم. متاسفم برات رفیق.

آهسته درحالی که پاهاش آویزون بود بلند شد و پرواز کرد، لحظه ای از جلوی چشم‌هاش دور نمی‌شد، صداش، عطرش. رفت تا کنار رودخانه. با دقت نگاه می‌کرد تا تار عنکبوت رو پیدا کنه. پیداش کرد، نشست و نگاهش کرد. مغزش داشت منفجر می‌شد از فکر کردن، بلند شد نشست روی میوه‌ی گندیده کنار تار. شروع کرد به نوشیدن عصاره‌ی الکلی میوه. آهی کشید و گفت نکند از تار فرار کرده، اونها که ندیدند، فقط فرار کردن.

توی یک لحظه تصمیمش را گرفت و پرید، گفت باید مطمئن شوم، مطمئن شوم که از تارها فرار کرده. رفت وسط تارها، بالهایش را باز کرد که کامل بچسبد به تارها. حالا باید با تمام قدرت بال می‌زد. بال زد، بال زد. چشمانش فقط او را می‌دید. داغی مثل فرو رفتن دو خنجر روی کمرش را حس کرد،اما باز بال می‌زد و به او فکر می‌کرد. به او که اگر الان بود می‌گفت، دیوانه بجای نجات دادنم فقط می‌خواستی ببینی تارهای عنکبوت چقدر چسبندگی دارد، تو عاشق من نیستی، عاشق کنجکاویتی.

فقط او را می‌دید.



⁦?️⁩⁦?️⁩⁦?️⁩⁦?️⁩⁦?️⁩⁦?️⁩⁦?️⁩⁦?️⁩⁦?️⁩⁦?️⁩⁦?️⁩



داستان کوتاهمگسعنکبوتمسیحعشق
مسیح نامیست که بر من ننهادند. اما واقعیت من از هر واقعه ای واقعی تر است.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید