Sky
Sky
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

چی می‌خواستیم، چی شد (شب نویس)

بعد از ده روز برگشتم خونه. هنوز به خوابگاه عادت نکردم. ده روزه اب و هوام عوض شده کل سیستم گوارشم به هم ریخته. پوستم به شدت خشک شده.

توی این ده روز حتی فرصت نداشتم برم جاهای دیدنی شهر رو بگردم. آخرشب اینطوری بود که میگفتم خداروشکر امروزم جون سالم به در بردم.

اوضاع درس و دانشگاه سخته و همه چیز ناآشنا و جدیده. قرار بود هر روز از روزمرگی هام بنویسم و یا استوری بذارم اما انقدر وقتم پر بود که فرصت نمیشد گوشی دستم بگیرم. به شدت کمبود خواب دارم و همش سرکلاسا خوابم میگرفت.

جمعه باید برگردم اراک چون شنبه کلاس دارم.

چقدر دلم برای خانوادم تنگ شده بود. توی خوابگاه روزای اول گریه ام میگرفت ولی اصن بهشون زنگ نمیزدم توی اون حال که نگرانم نشن. خیلی سخته بخای گریه ها و بغضتو توی یه اتاق هشت نفره پنهون کنی...

امیدوارم روزای بهتری بیان و کم‌کم عادت کنم

خلاصه که چی میخواستیم و چی شد...


ویوی دانشکده مون
ویوی دانشکده مون
یکی از پیشی های بیمارستان که میذاره نازش کنم
یکی از پیشی های بیمارستان که میذاره نازش کنم


ساعت ۳ بامداد. دمنوش آویشن که هم اتاقیم برام درست کرده چون حالت تهوع شدید داشتم
ساعت ۳ بامداد. دمنوش آویشن که هم اتاقیم برام درست کرده چون حالت تهوع شدید داشتم



خوابگاهروزمرگیشب نویسسارا نوشت
کابوس نامه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید