Sky
Sky
خواندن ۴ دقیقه·۲ سال پیش

نیدل استیک Needle Stick

نیدل استیکبه زبان ساده به معنای، فرو رفتن سوزن آلوده در بدن  می‌ باشد
نیدل استیکبه زبان ساده به معنای، فرو رفتن سوزن آلوده در بدن می‌ باشد


از پله های آزمایشگاه پایین میرم. ساعت هفت صبحه و یه ساعت مرخصی گرفتم تا برم و آزمایشمو انجام بدم. یه نوبت میگیرم و میرم روی صندلی منتظر می‌شینم تا صدام کنن. صبحونه نخوردم و دلم ضعف میره. استرس دارم.

غرق میشم توی فکر و خیال گذشته. پارسال ترم هفت بودم و تازه اینترشیپ شده بودم .(اینترشیپی یعنی دوره‌ی کارورزی که توی بخش بیمارستان استاد بالاسرت نیست و خودت یا با همکلاسیت تک و تنها ور دست سرپرستار کار می‌کنی) خلاصه که بر حسب اتفاق اورژانس هم بودم و بار اولم بود که میخواستم برای بیمار بدون نظارت استاد، رگ بگیرم. دستام می‌لرزید. بیماره رگای شلنگی داشت که قشنگ آنژیوکت خاکستری رو هم جوابگو بود. آنژیوکت صورتی رو برداشتم که همون لحظه همکلاسیم اومد پیشم و گفت بذار کمکت کنم( کاش هیچوقت کمکم نمیکرد!)

خلاصه رگو پیدا کردم و انژیوکت رو فرستادم داخل رگ،دیدم که خون برگشت پس اوکی بود. سوزن رو کمی عقب بردم و بعد با چسب، آنژیوکت رو روی دست بیمار فیکس کردم. از اونجا که دستام می‌لرزید، همکلاسیم گفت برو دیگه خودم سرم شو وصل میکنم ، تو فقط بقیه اینا رو بنداز سطل آشغال.

و داستان از همینجا شروع میشه....

اومدم کاغذای باقی مونده‌ی چسب مسب هارو بندازم که یهووو نیدل آلوده به خون بیمار (سوزن توی آنژیوکت) نمیدونم از کجا پیداش شد و یه نیم سانتی رفت تو انگشتم.

چشمتون روز بد نبینه. رنگم عین گچ شده بود و سرم گیج میرفت. اولین بارم بود که نیدل استیک میشدم و ۶ ترم یعنی سه سال متوالی خودم رو مراقبت کرده بودم که بلایی سرم نیاد. حالا با یه اتفاق مسخره نیدل استیک شده بودم اونم بخاطر همکلاسیم که نیدل رو از کاغذا جدا نکرده بود و من ندیده بودمش...

گفتم ایدز و هپاتیت روی شاخمه دیگه‌.همینطور که با انگشت خونی سرگردون بودم، هدنرس به دادم رسید و انگشتم‌و گرفت زیر آب. یکی از پرستارا سریع رفت از بیماری که براش انژیوکت زده بودم، نمونه خون گرفت تا بفرستن ازمایشگاه.

پرستار اومد و لوله ازمایشو داد دستم گفت ببرش آزمایشگاه تحویل بده. من که حالم خوب نبود از خدمه‌ی بخش خواستم نمونه رو ببره و تحویل بده. بم گفتن دو روز دیگه جوابش مشخص میشه... تا اینجا هم همه چی تقریبا اوکیه...

خلاصه دو روز گذشت و رفتم واسه جواب. که ببینم اون یارو ایدز یا هپاتیت نداشته باشه یه وقت. و با چی مواجه شدم؟؟ بعله نمونه خون گم شده بود! چراااا؟ چون من توی اون وضعیت یادم رفته بود اصلا اسم اون یارو رو بپرسم و بنویسم روی ظرف نمونه و آقای خدمه هم اونو برده و گذاشته توی استند مخصوص لوله‌های آزمایش و برگشته. حالا خر بیار و باقالی بار کن....

دلم میخواست اون بیمارستانو به آتیش بکشم. مشکل این بود که اون یارو اصلا بستری نشده بود و توی بخش سرپایی و درمانگاه مراجعه کرده بود و هیچ مشخصاتی ازش نداشتیم. مترون بیمارستان هم هیچ جوره زیر بار نمی‌رفت. مجبور شدم با استاد ناظرمون تماس بگیرم و روز بعدش اومد تا با مترون صحبت کنه. نتیجه این شد که اون نمونه رو پیدا کرده بودن و استاد بم گفت منفی شده خیالت راحت! ولی اگه هنوز نگرانی دوماه دیگه یه تست تیتر آنتی‌بادی بده که خیالت راحت بشه...

منو میگی، دلم میخواست کلمو بکوبم توی دیوار. نمیدونم اون حجم از استرس و فشاری رو که روم بود، میتونید تصور کنید یا نه. از این ور نیدل استیک بشی از یه طرف نمونه گم بشه، بعد یهو پیدا بشه و بگن منفی بوده. از یه طرف دیگه هم استاد بگه حالا دو ماه دیگه هم خودت برو تست بده.

خلاصه که از اون موقع یکسال میگذره و من الان جرات کردم که بیام آزمایشگاه و تست ایدز و هپاتیت بدم و تیترآنتی بادی هامو چک کنم..


بلخره خانمه منو صدا میزنه و میرم توی اتاق نمونه گیری، رگمو به سختی پیدا میکنن و بیست سی سی خون میگیرن. حس میکنم الانه که خونم تموم بشه. چشمام سیاهی میره اما تحمل میکنم . خداروشکر که یه بسته بیسکوییت باهامه و بعد از نمونه‌گیری حتما میخورمش.

روی تخت کناری یه مرد ۳۰ ساله دراز کشیده و دارن ازش خون میگیرن. یهو سرش گیج میره و حالش بد میشه، سر تختش رو میارن پایین ‌و پاهاشو میدن بالا (بش میگیم پوزیشن شوک). پرستاره به همکارش میگه کاش یه چیز شیرین داشتیم تا بش میدادیم. من درحالی که تلو تلو میخورم، کیفمو باز میکنم و بسته‌ی بیسکوییت رو روی میزشون میذارم و میرم بیرون از اتاق...

منشی میگه که دو روز دیگه جواب آزمایشم آماده‌اس.

از پله های آزمایشگاه بالا میرم و اسنپ میگیرم.

باید برگردم سرکار ولی هنوز سرم گیج میره...


سارا نوشت

پرستاریدل نوشتهپرستارنویسندگی
کابوس نامه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید