
آقای نورمن ال. ماخت توی کتاب تاریخ برده داری توضیح میده که بسیاری از مورخین معتقد هستن تمدنهای اولیهای مثل مصر، یونان و روم بدون استفاده گسترده از نیروی کار بردهها به وجود نمی اومدن! جناب ارسطو در تایید بردهداری یونانیها حتی بحث رو در فلسفه خودش فراتر میبره : مردی که قابلیت تعلق یافتن به دیگری را دارد، ذاتا برده است...
برده داری در طی تاریخ چیز بدی محسوب نمیشد؛ نیروی کار ارزون قیمت و کم هزینه، عدم دسترسی به حقوق مدنی یا سیاسی و از همه مهمتر فرمانبرداری و اطاعت پذیری. حتی با ظهور ادیان مسیحیت و اسلام، برده داری هیچوقت ممنوع نشد و فقط ساختارمندتر ادامه پیدا کرد چرا که اقتصاد و جامعه به شدت به نیروی کار برده وابسته بود. ممکنه فکر کنید برده داری قرنهاست که تموم شده، اما آمار چیز دیگهای رو میگه! طبق گزارش سازمان ملل متحد امروزه تقریبا ۵۰ ميليون نفر در سراسر جهان در دام بردهداری گرفتار هستن، برده داری مدرن.
احتمالا اولین چیزی که با دیدن کلمه "برده" به ذهنتون خطور میکنه تصویر یک انسان در بند غل و زنجیر که با بیرحمی و ضربات شلاق زیر گرمای آفتاب مجبور به کاره؛ تصویری که خیلی متفاوتتر از محیط کار فعلیتون بهنظر میرسه اما… بیشتر بهش فکر کنیم، شاید بشه گفت که : صورت دگر است، سیرت همان.
"برده فردی است که قانون و عرف او را نه به عنوان انسان، بلکه بهمثابه مال یا کالایی تلقی میکنند؛ بدون حقی برای خود، موظف به تسلیم تمامی ثمره کارش به ارباب و کاملاً در خدمت اهداف اوست و تنها در حد یک حیوان کارگر تحت حمایت یا مجازاتِ دلخواه ارباب قرار میگیرد."

کارمند طبق قانون به این شکل تعریف میشه که : زمانی که یک شخص نه برای دولت بلکه برای شخص خصوصی دیگر (حقیقی یا حقوقی) کار میکند، تحت شمول قانون کار قرار میگیرد. طبق ماده ۲ قانون کار، کارمندهای شرکت خصوصی در تعریف کارگر قرار میگیرند و کارگر از لحاظ این قانون کسیست که : "به هر عنوان در مقابل دریافت حقالسعی اعم از مزد، حقوق، سهم سود و سایر مزایا به درخواست کارفرما کار میکند."
قانون کار جمهوری اسلامی ایران با هدف تنظیم روابط کاری بین کارگر و کارفرما، حمایت از حقوق کارگر و جلوگیری از بهرهکشی در سال ۱۳۶۹ تصویب شد که از جمله مهمترین مفادهای اون میشه به تنظیم ساعات کار، حداقل دستمزد، شرایط احراز بازنشستگی، نحوه پرداخت حقبیمه، مقررات اخراج و بازگشت به کار اشاره کرد. این قانون در واقع قرار بود یک چارچوب منصفانه بین دو طرف بسازه طوری که منافع هر دو طرف حفظ بشه تا هر دو بدونن چه وظایفی دارن و چه حقوقی.
تا اینجا متوجه شدیم ما به ازای کاری که انجام دادیم، دست مزد دریافت میکنیم و شامل حق و حقوقی شدیم اما ظاهرا همچنان در خدمت کامل کارفرما یا ارباب باقی موندیم؛ اما این چطور ممکنه؟!
قانون کار در قبال اختیاراتی که به کارفرما اعطا می کنه، وظایفی رو هم طلب می کنه. طی سال های اخیر بارها شاهد بهرهکشی از کارمندها به واسطه قراردادهای سفت و سخت و اختیارات قانونی با کمترین تعهدات و انجام وظیفه از طرف کارفرما بودم که به دلایل پیچیدگیهای قانونی، هزینه های مالی و زمانی و… هیچکدوم پیگیری نشدن و همچنان ادامه دارن؛ درواقع کارفرمای عزیز از قانون، گل عطرش را میخواهد، نه تیغِ عدلش را.
اختیاراتی که قانون به کارفرما سپرد، در عمل به ابزاری برای سرکوب حقوق و طنابی برای بستن دست کارگر تبدیل شد؛ برای مثال، قراردادهای کوتاه مدت یا یک ماهه معمولا به اهرمی برای فشار، تهدید و کنترل رفتار کارگرها بدل میشن تا همیشه در وضعیت ناامن و وابسته بمونن بدون اینکه مشکلی متوجه کارفرما بشه. در همین حال، قانون نهتنها هیچ حمایتی در برابر این فشارها ایجاد نکرد، بلکه هیچ اشارهای هم (حتی غیرمستقیم) به سلامت روان، استرس شغلی، آزار روانی، فرسودگی شغلی یا فشارهای روانی سیستماتیک نکرده و این خلا قانونی، راه رو برای بهرهکشی پنهان و خاموش باز گذاشت. یا مثال دیگه اینکه در بیشتر مواقع تعدیل نیروی انسانی اولین گزینه در مواجهه با زیان و ضرر ناشی از سومدیریت یا شرایط اقتصادیه؛ اون هم تحت عنوان "حفظ بقای شرکت"! نه اصلاح مدیریت، نه تغییر مسیر فقط حذف نیروها. اصولا قانون زمانی تاثیر گذاره که به درستی اجرا بشه و سنجش میزان و درستی اجرا با نظارت به دست میاد، بنده هیچوقت شاهد بازرسی یا نظارت بر شرکتهای خصوصی نبودم.

متاسفانه به واسطه شرایط بد اقتصادی کشور و تحریمها، تربیت همراه با سرکوب، نبود آموزش و یا سوتفاهمی از فلسفه رواقیگری (استوئیسم) بسیاری از کارمند های عزیز برای ندیدن و نشنیدن یک سر در زیر برف دارن و یک سر خم کرده در برابر کارفرما برای اطاعت؛ که البته ایرادی زیادی نمیشه گرفت، در شرایط فعلی همه چی روی غلتک کارفرماست و با شروع موج تعدیلها از سال گذشته و جنگ در کشور با پدیدهای رو به رو شدیم که کارمندها حتی برای انتخاب بردگی داوطلبانه هم دچار چالش و سختی هستن! زمانی که آلودگی هوا، گرما یا سرما، کاهش ساعات کاری، حق اضافه کار، پاداش و... فقط متوجه کارمندان دولتی هست و نه کارگران، چاره ای بجز راضی بودن به همین خورده قانون نیست.
تورم و مشکلات اقتصادی اگرچه گلوی کارگر و کارفرما رو باهم فشار میده اما ظاهرا این فشار یکسان نیست! این روزها جذب نیروی متخصص با حقوق پایینتر از عرف بازار دیگه اسمش "سوءاستفاده" نیست، بلکه روال معمول شده. افزایش تقاضا برای شغل به هر قیمتی، جابهجایی و جایگزینی نیروها رو به سادهترین کار دنیا و نیروی کار رو به ارزانترین دارایی کارفرما تبدیل کرده.
در واقع دریافت مزد و امکان ترک شغل تنها حق قانونی باقی مونده برای یک کارگر ایرانی هستن!
وقتی به سازههای عظیم تاریخی مصریها، یونانیها یا هخامنشیان نگاه میکنیم، کمتر ممکنه از خودمون بپرسیم چطور ممکنه بردهها چنین اثر شگفت انگیزی رو خلق کرده باشن؟
موضوع که وقتی مطالعه میکنید متوجه میشید : مهندسين، معماران و اساتید سازهها، برده معمولی نبودن! اساتید سنگ تراش مصری تا مهندسين یونانی در ازای کار دستمزد دریافت میکردن و دارای جایگاه بالاتری بودن. پادشاهان از ۳ هزار سال پیش نکته ظریفی رو فهمیده بودن : شکوه و ظرافت با دستهای به زنجیر کشیده زیر ترس و اجبار خلق نمیشه.

در مسیر تکامل، نه تنها هوش انسان بلکه احساسات و عواطف انسانی هم دوشادوش عقل رشد کردن. مغز انسان طوری تکامل پیدا کرد که تصمیم، خلاقیت و عملکردش بدون دخالت احساسات عملاً ناقص بود.
با این حال، ما هنوز کار رو فقط به دو برچسب کار "کارمندی یا ذهنی" و کار "کارگری یا جسمی" محدود میکنیم، در حالی که هیچ کاری جدا از عاطفه و احساس انسانی انجام نمیشه. بُعدی که قانون کار نه تنها برای رشدش کاری نکرد، بلکه حتی برای جلوگیری از آسیبش هم قدمی برنداشت. شما نمیتونید یه متخصص خلاق و دقیق باشید بدون اینکه احساس امنیت، احترام و ارزش کنید؛ حقیقتی که اربابان از فهمش عاجزند، عجزی که در طی زمان به پاشنه آشیل برای شرکتها تبدیل شد. کیفیت طراحی و پشتیبانی اپلیکیشنهای ایرانی توی مارکت، بهخوبی گویای این وضعیت هست.
بیماریهای روانی و وضعیت سلامت روان فقط مختص به فرد نیست و آسیبهای ناشی از اون کل سیستم رو در برمیگیره؛ استرس مزمن، تحقیر، عدم امنیت شغلی، کار بیپایان و نبود فضای روانی امن، نهتنها باعث افسردگی، اضطراب و فرسودگی شغلی میشن، بلکه مستقیما :
بهرهوری رو کم میکنن
غلطهای کاری رو زیاد میکنن
غیبت و استعفا رو بالا میبرن
و فرهنگ سازمانی رو سمی میکنن
طبق گزارش سازمان جهانی بهداشت (WHO) ، افسردگی و اختلالات اضطرابی سالانه یک تریلیون دلار هزینه از دست رفته به اقتصاد جهانی تحمیل میکنن که بیشترش هم از کاهش بهرهوری در محیط کاره! در نتیجه، پرداختن به سلامت روان در محل کار نه تنها یه موضوع دلسوزانهست، بلکه منطق تجاری خوبی هم داره.
در پایان باید بگم که بردهها انسان هایی با احساس، هوش، خانواده و آرمان بودن که به طور ناعادلانه آزادی و حقوقشون سلب شده بود؛ اون ها فقط "وظیفه" داشتن و نه "حق". اربابانشون اهمیت نمی دادن که بردهها ظرف یک یا دو سال از فرط کار شدید جان بدن؛ جایگزین کردن اونها ساده بود…