من همیشه عاشق کتاب و ادبیات بودم، در کل خانواده من را با کتاب هایم میشناختند و میشناسند! به دلیل اینکه، در برهه ای من در دید و بازدید های عید و دورهمی های خانوادگی همیشه با خودم کتاب یا مجله ای داشتم تا از بحث آدم بزرگ ها فاصله بگیرم و در دنیای کتاب یا مجله ام غرق شوم. به واسطه ی همین اهل مطالعه بودنم، معلم ادبیات و زبان فارسی اول راهنمایی ام خیلی روی علاقه و ذوق من به ادبیات حساب میکرد و من در همان سال ها بود که تصمیم گرفته بودم ادبیات بخوانم. اما انسان، خودآگاه یا ناخودآگاه در تفکراتش تغییراتی را ایجاد میکند و من هم از این قاعده مستثنی نبودم. سوم راهنمایی تصمیم به تحصیل در رشته ی ریاضی گرفتم و سر انجام از هنرستان و رشته ی کامپیوتر سر در آوردم! پیش از تعیین رشته، علاقه ی من به عکاسی باعث شد که من به فکر تحصیل در رشته ی عکاسی هم بیافتم که با سختگیری های خانواده میسر نشد و من در دومین رشته ی محبوب آن زمان شروع به تحصیل کردم.
خلاصه بگویم، من در هنرستان در درس های عملی بسیار خوب بودم و بالا ترین نمره در دروسی که هم امتحان کتبی داشتند هم امتحان عملی، نمره ی امتحان عملی ام بود اما این روند در دانشگاه تغییر کرد و من به تاثیر استاد و معلم در علاقه مند شدن به رشته ها و شاخه های مختلف ایمان آوردم. اساتید ترم اول ما، ما را از رشته ی کامپیوتر و مهندسی نرم افزار متنفر کردند، که البته عمده ترین دلیل آن آموزش دادن سرفصل هایی بود که وزارت علوم معین کرده بود و برای عهد قلقلک میرزا بودند. به قول یکی از اساتید، کتاب ذخیره و بازیابی از آقای رانکوهی را خودش خوانده بود، استادش خوانده بود و استادِ استادش هم خود آقای رانکوهی بود و این در رشته ای مانند کامپیوتر که سرعت پیشرفت آن روز به روز سریعتر میشود، یعنی "فاجعه"! پس از اینکه در ترم اول مشروط شدم علاقه ی من به کامپیوتر شروع به کمرنگ شدن کرد، برنامه نویسی برایم سخت شده بود، منطق سیستم ها را نمیفهمیدم و فقط میخواندم که درس ها را پاس کنم. با وجود اینکه ما هنرستانی ها باید برای ورود به هر مقطع کنکور بدهیم ( یعنی 2 سال برای فوق دیپلم میخوانیم و بعد برای لیسانس مجدد کنکور میدهیم) این فکر در سرم افتاد که 2 سال لیسانس را به علاقه ام، عکاسی ، برسم. اما چون من ذاتا انسان کمالگرایی هستم و هر کاری را که شروع کنم باید تمامش کنم، پشیمان شدم و 2 سال دیگر از عمرم را در کامپیوتر گذراندم.
زیاد اهل طولانی نوشتن نیستم چون ممکنه حوصله سر بر باشه پس ادامه اش رو بعدا میام مینویسم اینجا. تا اینجاش رو داشته باشید.