گردنم را میان دستانت بگیر و با قدرت ، تا مرز خفگی بفشار
شاید پایان من فرا برسد
آنان که مرا زایده و پرورانده اند بسیار در حقم جفا کرده اند
خواسته هایم را حتی گوش نیستند و دیده بر اعمالم ندارند
انگار به راستی تنها برای خود در این کهشکان زیست میکنم و نیاز هایم نامرئی اند
حقیقت امر این است که بریده جانم ، به لب رسیده ام