امام حسین (ع) عشق میفهمد. اگر همه به عشق امام حسین کار کنند، هر کسی هر جایی هست فقط و مطلقاً هدف خود را ایثار در این راه قرار بدهد، اگر این فرهنگ اربعینی که روز به روز در حال گسترش است جهانیتر از همیشه شود، دیگر آدمها هدف خود را پیشرفت شغلی یا شخصی قرار نمیدهند. دیگر آدمها حاضر نیستند همدیگر را له کنند تا به مقامات اجتماعی بالاتری برسند. در چنین دنیایی، افتخار این نیست که چند تا خانه و چقدر سرمایه داری یا چقدر ظاهر بهتری داری. افتخار این است که دست چند نفر را گرفتهای و چقدر در راه امام حسین کمک کردهای. این تفکر امام حسینی منجر به تمدن امام حسینی خواهد شد.
در نگاه اول و کوتاهمدت که به مسئلهی نذری دادن بنگریم، هدررفت و دورریز و اسراف و خرجهای گزاف میبینیم که هر آدمی کمی با خودش فکر میکند به تناقض فلسفیای میرسد: خب که چه؟ خرجهای بهتری نبود برای انجام دادن؟ فرضم در این مسئله این است که آدم نگاه مغرضانه، سهواً و عمداً، ندارد. شاید بگوییم خب آن فرد دارد خودش را در این رقابت دنیا عقب میاندازد و شکم افرادی را سیر میکند که اصلاً نیازی هم ندارند!
اما وقتی دقیقتر که نگاه بکنیم، میبینیم مسئلهی امام حسین، مسئلهی نذری دادن، چیزی نیست که خدا یا امامش یا حتی مسلمانان به آن نیازی داشته باشند. در کوتاهمدت آن افراد ضرر مالی میکنند، اما این در واقع ضرر نیست، این همان ایثار در محوریت اجتماعی است، این رقیق شدن قلب در محوریت فردی است.
نکتهی مهم این مسئله آن است که خدا در نهایت میخواهد همهی انسانها منتفع بشوند. همه بطور برابر و عادلانه. او برای این کار امام حسینی قرار میدهد که توجه همهی آزادگان و عاشقان جهان را به خود جلب کند. سپس مردم گروه گروه به این مسیر گرویده و هر کدام هر چه دارند برای این مسیر میگذارند. وقتی در نهایت اکثریت مردم به این وضعیت برسند، آن وقت است که میبینیم تمدنی تشکیل یافته است که نفع آن به همه و مخصوصاً خود ما میرسد.
کسی که نذری میدهد، از مال خود میگذرد و به جایش، قساوت قلبش را دور میاندازد. او ایثار میکند و به جایش روحیهی ایثارگری را در جامعه گسترش میدهد. با این گسترش، قلب آدمها رقیق میشود و همه به این سمت متمایل میشوند. جامعهی امام حسینی، جامعهایست که آدمها نفع جامعه را بر نفع خود غالب میدانند و افراد این جامعه، افرادی هستند که قلب صاف و رقیقی و به دور از تکبری دارند.
فرهنگ حاکم بر دنیای فعلی چنین چیزی را برنمیتابد. برابری را برنمیتابد. پس تمام توان خود را برای مقابله با این قضیه میگذارد. او نمیخواهد منابعش از دستش بروند، اما تمدن ایثار و امام حسینی قطعاً غالب خواهد شد، لو کره المشرکون. مردم در چنین جامعهای حسرت بخشیدن را خواهند خورد، نه نداشتن، زیرا دیگر کسی را پیدا نمیکنند که به او بخشش کنند.
خندهدار است؟ دور از ذهن است؟ در دنیای فعلی شبیه جوک میماند، نه؟ نه. اربعین نماد این تمدن است. هر کسی هر نوع کمکی به گسترش آن بکند نفع آن به همه میرسد. شاید تا چند سال پیش که اربعین به گوشمان نخورده بود این موضوع دور از ذهن بود، اما امروزه نزدیکتر از همیشه است. میبینیم که پیادهروی اربعین در کشورهای مختلف نیز برگزار میشود. مردم مشاهده میکنند که سیستم متفاوتی وجود دارد که جواب هم میدهد، برای همین سرعت گسترش آن به شدت بالاست.
ما میتوانیم هم و غم خود را برای رسیدن به دهک بالای سطحی که در سلسلهمراتب سرمایهداری در آن هستیم بگذاریم و تلاش کنیم این مراحل را دانه به دانه رد کردن، از پیشرفت شخصیمان خوشحال باشیم و از خرید کوچکترین چیزها مانند هدفون بلوتوثی تا لاکچریترین ویلاها خوشحال باشیم، یا میتوانیم ارزش خود را دقیقاً برعکس این مسیر قرار دهیم. ما میتوانیم در این مسیر جذاب سرمایهداری غرق شویم، یا میتوانیم در دریای شور حسینی زنده شویم.
لزومی هم ندارد برای شروع همه چیز خود را وقف کنیم. همان یک تخممرغ یا یک خشتی که در توانمان هست، اما به اندازهای هست که دلمان را کمی بلرزاند کافیست. یکی از اصول انفاق این است که از چیزی که «دوست داری» باید بگذری. چرا؟ زیرا این دلت را میلرزاند. زیرا این ضربه محکمی به قساوت قلب تو میزند. خدا تو را رقیق میخواهد. فلذا برای هر چیزی که تو را به این برساند ثواب گذاشته است، خواه نذری دادن باشد و خواه ریخته شدن قطرهی اشکی بر مصیبت عظیم. این ثواب برای آن نیست که او نفعی ببرد بلکه همهی نفع ثواب را خود تو، خود روح تو، میبرد. همهی نفع ایثار را خود تو میبری و همهی نفع امام حسینی شدن را خود تو.
هنگامی که این چنین به قصهی امام حسین نگاه میکنیم، خیلی چیزها برایمان شفافتر از قبل میشود. مفاهیمی مثل زیارت، جماعت، اربعین، کربلا، عاشورا، و در صدر آن، مهدویت. اسلام به پا خواسته از انسانیت و انسانیت به پا خواسته از اسلام که به کمک هم و طی یک سیر طبیعی و نه معجزهوار، به دست همین مردم لهشده اما رقیق، قرار است دنیا را در مسیر عدالت قرار بدهند.
در دنیای کنونی انسانیت به جز آن عدهی محدود متکبر مشرک میان ما آدمها وجود دارد. اما اسلام چیزی فراتر از این را پیشنهاد میدهد. انسانیت حکم میکند که تو حقوقی داری، اگر چیزی را بخری مالک آن هستی، اگر جرمی علیهت صورت گرفت میتوانی شکایت کنی. اسلام نیز همین حقوق را برای تو قائل هست، و خب کاملاً هم حق داری، اما بلافاصله بعد از آن میگوید: اما اگر ببخشی، اگر گذر کنی، بهتر است! و تعالی انسانیت در همین ایثار کردن است.
با این تفسیر، چه بسا انسانهای بیدینی میبینی که از انسانهای دیندار مسلمانترند! دین باید تو را رقیق کند و تعالی ببخشد. هر عمل دینی که بر این اساس نباشد بیهوده است، هیچ بهشتی را هم بابت آن به تو نمیدهند. مبنای بهشت همین رقیق بودن، همین ایثار و همین تعالی توست. بهشت دادنی نیست، بودنی است.
اربعین، مقدمه و الهام بخش جامعهای عادلانه و به دور از ظلم است. اربعین نظام سرمایهداری را به چالش میکشد و همزمان راهحل مناسبی را برای جایگزینی آن ارائه میدهد. اربعین مقدمهی مهدویت است که به دستان همین مردم عادی پیاده میشود. خیال خام است اگر فکر کنیم ظهور خودش رخ میدهد در حالی که ما کنار نشستهایم و دنیای ظالم فعلی را تماشا میکنیم. خیال خام است اگر فکر کنیم ناگاه فردی میآید و با اشارتی دنیا دگرگون میشود. نه، مهدویت پشت میخواهد. پشتوانهی آن همین مردم رقیق و مظلوم اند، پشتوانهی آن همین تجمع پرشکوه اربعین است که خالصانه و مردمی برگزار میشود. ارزشهای مهدویت نیز باید در همهی صنایع وجود داشته باشد؛ مهندسان اربعینی، دکتران اربعینی، سرداران اربعینی، علوم اربعینی، و بطور خلاصه دکترین اربعینی، و تک تک ماها در این مسیر بایستی نقش مهمی را ایفا کنیم اگر میخواهیم اندک ارزشی در خلقت داشته باشیم.