در سالهای اخیر، بسیاری از سازمانها از رویکرد فردگرایانه دور شده و به سمت ساختار تیمی حرکت کردهاند. برخی از بارزترین مزایای کار تیمی عبارتند از: توانایی بررسی یک مشکل از دیدگاههای مختلف، احتمال بیشتر برای تشخیص اشتباهات و امکان تقسیم حجم کار بین چند فرد. در حالی که کار تیمی میتواند بسیار موثر باشد، برخی از نقاط منفی نیز وجود دارد که در قالب این نوع همکاری، وجود دارد:
هنگامی که پروژهای توسط تیمی مورد بررسی قرار میگیرد، هماهنگی، توزیع کار، بازخورد و سازماندهی عمومی بیشتری مورد نیاز است. این امر میتواند منجر به اتمام دیرتر پروژه، هزینه بیشتر و مصرف بیشتر منابع سازمان منجر شود.
برخی از افراد تمایل دارند که فعالیتهای خود را به دیگران واگذار کرده و به عبارتی از زیر کار فرار کنند. این نه تنها کارآمد نیست، بلکه میتواند باعث نارضایتی و روحیه منفی برای کل تیم شود.
حتی اگر یک تیم از نظر مجموعه مهارتهای موردنیاز کاملا متعادل باشد، ممکن است در طول زمان به دلیل شیوههای مختلف ارتباطی یا رویکردهای کار یا به دلیل اینکه اعضای تیم به شیوههای ناسالم با یکدیگر رقابت میکنند، درگیریهای شخصیتی ایجاد شود.
برخی از افراد به تنهایی بهتر کار میکنند و برای فعالیت در محیط تیمی مناسب نیستند. قرار دادن اینگونه افراد در تیم، ممکن است استفاده نادرست از استعداد آنها باشد و ممکن است حضور آنها بر روحیه و بهرهوری سایر اعضای تیم تاثیر بگذارد.
فشار همکاران ممکن است برخی از کارمندان را از ترس «تغییر شرایط مطلوب» یا تضعیف اتفاق نظر، به سرکوب ایدههای خود بکشد. همچنین ممکن است اعضای تیم از به اشتراک گذاشتن ایدهها از ترس اینکه توسط فرد دیگری رد شوند، خودداری کنند.
وقتی مشکلی پیش میآید، اعضای تیم یکدیگر را سرزنش میکنند. درباره تیم، تعیین محل وقوع خطا بسیار دشوارتر است به ویژه اگر اعضای تیم درباره اینکه چه کسی مسوول چه چیزی است، نظرات متفاوتی داشته باشند.
از آنجا که یک تیم به عنوان یک گروه عمل میکند و یک گروه مسوولیت مشترکی دارد، ارزیابی مدیران و سرپرستان برای نقاط قوت و ضعف نسبی تک تک اعضای تیم دشوار است. به عنوان مثال، اگر تیمی موفق باشد، اینکه چگونه و چرا به هدف خود رسیده است، مشخص نیست.
مهارتهای ارتباطی باید در سطح بالایی باشد تا تیم بتواند بهطور موثر کار کند. در عمل، مشکلات ارتباطات رایج است و اغلب منجر به ناکارآمدی و عدم اعتماد بین اعضای تیم میشود.
از آنجا که تیمها تنها در صورتی موثر هستند که اعضای تیم با یکدیگر ارتباطات موثر داشته باشند، لذا جلسات و نشستهای تیمی بخش مهمی از اکثر پروژهها هستند. با این حال، به دلیل ماهیت اشتراک نظر در جلسات، بحث و گفتوگوها به راحتی میتوانند به سوالات و مشکلات بیشتری منتهی شوند.
علاوه بر درگیریهایی که بین افراد ایجاد میشود، تیمها میتوانند به گروههایی تقسیم شوند که دو یا چند زیرگروه هر کدام دستور کار یا موضع خاص خود را دارند. جناح گرایی میتواند ناشی از اختلاف بین افراد یا عقاید متفاوت و مشترک باشد.
رهبران تیم در موفقیت یا شکست یک تیم نقش بینظیری ایفا میکنند. رهبری ناکارآمد میتواند بهطور بالقوه کل تیم را در یک سازمان بیاثر کند. همچنین رهبران تیم میتوانند گاهی اوقات اعتبار کارهایی را که انجام ندادهاند به خود اختصاص دهند و سایر اعضای تیم را که مشارکت آنها شناخته نشده است خشمگین کند.
✍دکتر رحمان عابدین زاده