میدانید مقصودم از مشتری عزیز چیست؟ اساسا معنای مشتری عزیز چیست؟
خوب اول ببینیم معنای "مشتری" چیست و معنای "عزیز" چیست تا برسیم به "مشتری عزیز".
مشتری:
۱. خریدار؛ کسی که چیزی میخرد.
۲. پنجمین و بزرگترین سیارۀ منظومۀ شمسی؛ برجیس؛ هرمز؛ ژوپیتر.
عزیز:
/'aziz/
۱. شریف؛ گرامی؛ گرانمایه؛ ارجمند؛ بزرگوار.
۲. آنچه به سختی به دست میآید؛ کمیاب.
با دو معنی از مشتری و دو معنی از عزیز آشنا شدیم.
۲×۲=۴
پس عبارت مشتری عزیز میشود چهار معنی داشته باشد:
۱- مشتری عزیز: خریدار گرامی
۲- مشتری عزیز: خریدار کمیاب
۳- مشتری عزیز = برجیس گرامی، ژوپیتر ارجمند
۴- مشتری عزیز = برجیس کمیاب، ژوپیتر که سخت گیر میاید.
۱- مشتری عزیز: خریدار گرامی
این همان معنی است که اول متبادر به ذهن میشود همان که زیاد شنیدهایم و خواندهایم. مشتری عزیز است واقعا عزیز است. احترامش واجب است. او از ما خرید میکند و به کار و کسب ما رونق میبخشد.
هر مشتری قبل از آنکه خریدار کالای ما باشد؛ یک انسان است یک نفر از آحاد بشر است. یک موجود زنده از مخلوقات پروردگار است پس احترام دارد و حقوقی دارد. باید خیرخواه مخاطبان خود باشیم و به آنها احترام بگذاریم و حقوقشان را رعایت کنیم.
برای آنکه بدانیم با مشتری چطور رفتار کنیم خوب است کتاب بخوانیم دوره ببینیم و تجربه کسب کنیم.
چند سال پیش که کتاب آیین دوستیابی را خواندم؛ با خود گفتم ای کاش آن را چند سال زودتر میخواندم. واقعا مفید و کاربردی است.
این کتاب نکات مهمی دربارهی رفتار درست با مردم را بیان میکند. توضیح میدهد چکار کنیم تا مردم سخن ما را بشنوند و بپذیرند.
خلاصه کتاب آیین دوست یابی دیل کارنگی را میتوانید از اینجا دانلود کنید و بخوانید.
کتاب آیین دوست یابی نکات و مسائل بسیار مهمی را برای ما بیان میکند، که اگر با عمل به آنها، به امید خدا در ارتباط با مشتری و ارتباط با همکار و کلا ارتباط با مردم و دوستیابی به فردی موفق تبدیل میشویم. این کتاب، برای بازکردن این نکات، مثالها و داستانهای بسیار زیبا و شیرینی را میآورد که باعث میشود هم نکات کتاب بهتر درک شود و هم برای مخاطب بسیار جذاب باشد.
۲- مشتری عزیز: خریدار کمیاب
مشتری در این دوره و زمانه آسان گیر نمیآید. حکم گوهر را دارد. باید محصولاتمان و خدماتمان خوب باشند خوب هم ارائه بدهیم. آن وقت خریداران ببینند بررسی کنند تا شاید تصمیم بگیرند و خرید کنند. پول داشته باشند نیاز داشته باشند محصول یا خدمت ما مناسب باشد پیدایش کنند و بپسندند ، آنگاه مشتری شوند . راستی که چقدر عزیزند. پیدا کردن مشتری و حفظ مشتری آسان نیست. باید خیرخواه مخاطبان خود باشیم و به آنها احترام بگذاریم و حقوقشان را رعایت کنیم. خود به خود کم کم عدهای از آنان از ما خرید میکنند، مشتری میشوند و تعدادی هم مشتری وفادار میشوند.
مشتری هم مثل دوست هرچه بیشتر بهتر . 1000 تاش هم کمه
۳- مشتری عزیز = برجیس گرامی، ژوپیتر ارجمند
سیاره مشتری ( هُرمُز، برجیس، ژوپیتر ) بزرگترین سیاره منظومه شمسی است. خوب سیاره مشتری هم یکی از مخلوقات است و عضوی از این جهان هستی است پس به اندازهی خود گرامی و ارجمند است.
در لغتنامه آمده است:
مشتری . [ م ُ ت َ ] (اِخ ) ستاره ای که سعد اکبر است . (منتهی الارب ). ستاره ای از سیارات فلک ششم که آن رابه فارسی برجیس نامند. (از اقرب الموارد). نام ستاره ای که بر فلک ششم است . اهل تنجیم آن را سعد اکبر دانند و آن را قاضی فلک نیز گویند، به فارسی برجیس و به هندی برهسپت ...
پس مشتری را خجسته و مبارک و خوشیمن دانستهاند. هم مشتری آسمان مبارک است؛ هم مشتری روی زمین که از ما خرید میکند. مشتری به کسب و کار ما رونق میبخشد. اصلا اگر مشتری نباشد، کسبی نیست.
آن مشتری در آسمان است و دست ما به آن نمیرسد؛ اما این مشتری نزدیک ماست. شاید بگویید: باز که از مشتری به معنی اول حرف زدی! میگویم چه کنم فکرم را مشغول کردهاست.
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو ... یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو
اگر حافظ به آسمان و هلال ماه که چشم دوخته ، به یاد کشته خویش افتاده و هنگام درو، من هم سیارهی مشتری را که در آسمان میبینم یاد مشتری زمینی میافتم که سیار است گاهی دور و گاهی نزدیک میشود. ما باید فرصتها را دریابیم ، مشتری را رصد کنیم و دز زمان و موقعیت مناسب، کالاها ، خدماتمان و نقاط قوتمان را معرفی کنیم.
مشتری بعد از خورشید بزرگترین کرهی منظومه خورشیدی است. واقعا بزرگ است و احترام دارد. اما آنقدر دور است که ریز دیده میشود. گاهی هم مشتری را نمی بینیم. ماهم باید حواسمان به مشتریان دوردست باشد که شاید آنان را نبینیم اما هستند.
معنی آخر: هرمز کمیاب
کمیاب بودن با گرامی بودن ارتباط تنگاتنگی دارد. هرچه کمیاب میشود عزیزتر میشود در حالیکه از ابتدا هم گرامی بود. وقتی سیاره مشتری در آسمان در دید ما نیست باید آماده شویم تا نوبت بعدی که در افق ما قرار گرفت رصدش کنیم. مشتری در کسب و کار هم همین است. وقتی مشتری نیست. خودمان را آماده کنیم تا وقتی آمد ، بپسندد و خرید کند. کالاها و خدمات مان را بهبود ببخشیم به سایت و اطلاع رسانی و بسته بندی توجه کنیم و همکاران را برای برخورد خوب با مشتری آموزش دهیم و آماده کنیم. به قول دوستی دانا، اسب هایمان را زین کنیم.
چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید.
خواستم به طرز جدیدی بنویسم نمیدانم خوانندگان چقدر این طرز نوشتن را میپسنددند و چقدر فایده دارد. لطفا نظرتان را بنویسید.