بهزاد ناصرفلاح
بهزاد ناصرفلاح
خواندن ۴ دقیقه·۳ سال پیش

تلخی‌هایی از ۱۲ سال دم‌خوربودن با فن‌سابرها!

اگر فرض کنیم اینستاگرام و تلگرام از ابتدای تاریخ بشریت وجود داشته‌اند، شک ندارم هیچ کس از آن زمان تا به حال تا همین لحظه با نوشتن «مترجم» و «Translator» در بخش اطلاعات حساب کاربری در شبکه‌های اجتماعی مترجم نشده است.

نباید فراموش کنیم که قطعاً هیچکس هم صرف به این که چند ترمی پای کلاس‌های انگلیسی زبان نشسته باشد، نمی‌تواند برچسب مترجم‌بودن به خودش بزند.

بارها در همین صفحه در مورد ویژگی‌های یک مترجم خوب و تکنیک‌هایی که مترجم باید بلد باشد صحبت کردم و این بار دوست دارم کمی در مورد خاطراتی که در این سال‌ها به آنها برخورد کردم برایتان بگویم.

در طول این چند سالی که مستقیماً با حوزه ترجمه سروکار داشتم، خودم دقیقاً جایی ایستاده بودم که امروز خیلی از کسانی که ادعای مترجم‌بودن می‌کنند، ایستاده‌اند. کوه‌های ادعایی که از ترجمه فقط بلدند چیزهایی که از دیگران شنیده‌اند را پشت هم بچینند و وقتی کمی داستان پیچیده می‌شود، خودشان را به کوچه علی‌چپ می‌زنند و سعی می‌کنند نقاط ضعف خود را طوری بپوشانند که انگار اصلاً‌ وجود نداشته‌اند.

چند ماه پیش با دوستی در مورد ترجمه یک شعر صحبت می‌کردم. او به من از چیزهایی می‌گفت که در ذهنش برای خودش از ترجمه شعر ساخته بود و من از چیزهایی می‌گفتم که حداقل ۵۰ سال پیش به ذهن کسانی خطور کرده بود که در بحث ترجمه صاحب‌نظرند.

من هم چند سال پیش جای همین دوستم بودم؛ پرادعا و خالی! قطعاً چند سال دیگر هم به این نتیجه می‌رسم که چیزهایی که امروز بلدم آنچنان اندکند که نباید در موردشان صحبت کنم.

این ۱۰ الی ۱۲ سالی که مستقیماً با فن‌سابرها در ارتباط بودم، به این یقین رسیده‌ام که اکثریت آنها بادکنک‌هایی هستند که دوستانشان تا سر حد ترکیدن بادشان کرده‌اند. ادعای آنها آنجای بزرگترین الاغ کهکشان را پاره می‌کند و چیزی که در ذهن خود از علمی به اسم ترجمه دارند، از کوچکترین سوزن کائنات به راحتی رد می‌شود.

آنها دلبسته تعریف و تمجیدهایی هستند که از یک کاربر معمولی می‌شوند و وقتی بحث انتقاد به میان باشد، لال می‌شوند!

فن‌سابرهای غرغرویی که دلشان به این خوش است که در یک ساعت ۱۰۰۰ خط زیرنویس ترجمه می‌کنند و رغیب‌شان در یک ساعت ۹۹۱ خط و این یعنی آنها مترجم بهتری هستند!

آنها به تعداد رأی‌های مثبت زیرنویس‌شان در سایت ساب‌سین دل می‌بندند که بخش بزرگی از آنها را عاشقان سینه‌چاکشان به آنها دادند و آن هم بدون این که زیرنویسشان را ببینند!

آنها دوست دارند جای اسم‌هایی باشند که امروز در دنیای ترجمه زیرنویس فارسی تبدیل به یک برند شده‌اند. یادم می‌آید یکی از آنها با اعتماد به نفس تمام به من می‌گفت من ترجمه محاوره‌ای بلدم، چیزی که هیچ کس بلد نیست!

آدم‌هایی را می‌شناسم که بعد از سال‌ها تدریس ترجمه، هنوز جرأت صحبت‌های این چنینی ندارند و آدم‌هایی را می‌شناسم که بعد از آپلود دهمین زیرنویسش در ساب‌سین، خودش را «مترجم» می‌داند و برای خودش بروبیایی دارد!

فن‌سابرهای پرمدعای قصه ما، خودشان را «مترجم» می‌دانند ولی از ترجمه جز استفاده از دیکشنری، استفاده از فحش برای نمک‌زدن به داستان و پا جای پای کلیشه‌های بقیه مترجم‌ها گذاشتن، چیزی بلد نیستند.

باید دوباره یادآوری کنم که این چیزهایی که می‌نویسم، از روی خصومت شخصی با کسی نیست، اینها همه ویژگی‌هایی هستند که من هم وقتی زیرنویس روی ساب‌سین آپلود می‌کردم داشتم و سعی کردم هر بار که چیزی یاد می‌گیرم، آنها را کم‌رنگ‌تر و کم‌رنگ‌تر کنم.

خیلی کم می‌بینم کسی از بین فن‌سابرها جرأت اعتراف به اشتباهاتش را داشته باشد. شاید اصلاً نبینم. چند وقت پیش بحث اشتباهات یکی از همین فن‌سابرها بود. اولش می‌گفت من خسته بودم و فرصت ویرایش کارم نداشتم، کمی که گذشت به کل همه اشتباهات را انکار کرد و گفت همین که هست!

خدا زیاد کند، دوست و آشنا هم کم ندارد و وقتی به یکی‌شان می‌گویی کارت خوب نیست، صد که هیچ، چند صد صاحب پیدا می‌کند! وقتی هم می‌گفتم رزومه‌ای اگر دارید رو کنید، همه لال و کور و کر بودند!

اینها همه ویژگی‌های قشری هستند که خودشان را جزو صنفی می‌بینند که اصلاً چنین آدم‌هایی را به داخلش راه نمی‌دهد.

من اصلاً معتقد نیستم که هر کسی مدرکِ ترجمه نداشته باشد، مترجم نیست. ولی با هر تعریفی که به ترجمه نگاه کنیم، عمده فن‌سابرها موجوداتی پرادعا هستند که ترجمه را در سطحی‌ترین حالت خودش می‌بینند و وقتی می‌خواهی چشمشان را باز کنی، پاچه‌های شلوارت را چین‌چینی می‌کنند.

یکی از آنها بود که حتی می‌گفت من آنچنان مترجم هستم که زنگ می‌زنند برای ترجمه همزمان بروم! و ای کاش قبلش تعریف ترجمه همزمان را می‌دانست! و ای کاش حداقل یک بار پایش را در کابین ترجمه همزمان گذاشته بود!

آنتونی برگس در مورد ترجمه می‌نویسد:

ترجمه فقط با کلمات سروکار ندارد، باید یک فرهنگ را برای بقیه ملموس کند.

به نظر شما مترجم‌های فیلم و سریال تا چه در حد در تحقق این امر موفق بوده‌اند؟ از نظر من تنها ۱۰ درصد، آن هم به لطف مترجم‌هایی که چه خودآگاه و چه ناخودآگاه این کار را انجام داده‌اند وگرنه اینهایی که من می‌بینم و متأسفانه با آنها صحبت کردم، فرهنگ را در فحش‌ها می‌بینند و تمام!

ترجمهادبیاتزیرنویسسینمافیلم و سریال
دوست دارم همه ببینند ترجمه حرفه‌ای تا چه حد با چیزی که از ترجمه می‌شناسیم متفاوت است.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید