توی دنیا همیشه یک سری شغلها هستن که از دور قشنگ به نظر میرسن و وقتی کسی میشنوه در اون حوزه فعالیت میکنی، ناخودآگاه شغل و تحصیلاتت رو از بقیه جدا میکنه.
مثلاً همیشه خلبانها جزو آدمایی بودند که شغل جذابی داشتند. درسته که هیچ کسی توی بچگیهاش آرزو نمیکنه یک روزی مترجم بشه، ولی طبق تجربه من، مترجمبودن هم جزو اون دسته شغلهای جذابی به حساب میاد که مردم با شنیدنش حس خوبی پیدا میکنن.
شخصاً از سال سوم دبیرستان مسیر تحصیلی خودم رو مشخص کردم و تصمیم گرفتم که بهعنوان رشته دانشگاهی «مترجمی زبان انگلیسی» رو انتخاب کنم. توی این مطلب قصد دارم تجربیاتم از رشته مترجمی در مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد رو با شما به اشتراک بگذارم. شاید این مطلب باعث شد کسی که دوست داره توی این حوزه فعالیت و تحصیلاتش رو ادامه بده، بتونه با دید بازتری این کار رو انجام بده.
تقریباً تمام آدمایی که از دور به رشته مترجمی نگاه میکنند، فکر میکنند که توی این دوره بهت «زبان» یاد میدن. این موضوع شاید اشتباهیه که تا ترم دوم و سوم کارشناسی بهش پی نمیبریم و همین موضوع میتونه آسیب جدیای به مسیر تحصیلی و حتی شغلیمون بزنه.
ساده بخوام بگم، به جز چند واحد کوچک که در حد آمادگی و بهاصطلاح دستگرمی به حساب میاد، هیچ درسی در مورد زبان انگلیسی آموزش نمیدن.
در واقع دوره کارشناسی مترجمی زبان انگلیسی، مترجم میسازه. این دوره تا حدی مباحث تئوری رو مطرح میکنه ولی تمرکز اصلیش رو تکنیکهاییه که یک مترجم برای بیرونکشیدن گلیم خودش از آب به اونها نیاز داره.
واحدهایی مثل ترجمه متون حقوقی، ترجمه اسناد، ترجمه ادبی، ترجمه متون اقتصادی و ... در واقع سلسله تکنیکهایی هستن که یک مترجم برای ورود به بازار کار به اونها نیاز داره.
البته این رو هم باید اضافه کنم که از سال ۹۷، دروس دوره کارشناسی مترجمی زبان انگلیسی تغییر کرده و کمی بهروزتر شده، ولی همچنان تمرکزش روی یاد دادن تکنیکهاییه که مترجمها رو برای رسیدن به یک شغل مناسب در این حوزه راهنمایی میکنه.
حقیقتِ شاید تلخی که این وسط وجود داره اینه که بیشتر کسایی که رشته مترجمی زبان انگلیسی رو برای تحصیل در مقطع کارشناسی انتخاب میکنن، از اون زده میشن؛ چراکه اونا انتظار دیگهای از این دوره دارن و چیزی که میبینن با چیزی که توی ذهنشون داشتن کاملاً متفاوته.
انتظار میره کسی که وارد این دوره میشه، زبان عمومیش در حد قابلقبولی باشه تا بتونه تمرکزش رو روی تکنیکها و مباحث تئوری بذاره.
موضوع دیگهای که تجربه به من نشون داده اینه که درسهای حوصلهسربری مثل «زبانشناسی»، «روشتدریس» و «بررسی ساخت مقابلهای جمله»، بسیار درسهای مهمی هستن؛ چراکه درک درست از کارکرد زبانها و فهمیدن روشهای انتقال اونها، خیلی خوب میتونه شما رو در مسیر درست شغلی و تحصیلی قرار بده.
موضوع دیگهای که باید در دوره کارشناسی به اون توجه کنید، گرایشهای مختلف شاخه زبان انگلیسیه. در حال حاضر رشتههای ادبیات انگلیسی، آموزش زبان و مترجمی زبان انگلیسی تحت این شاخه تدریس میشن که هر کدوم دنیایی جدا از هم دارن.
کسانی که ادبیات انگلیسی و آموزش زبان میخونن فقط چند واحد ترجمه میگذرونن و در واقع فقط باب آشنایی اونها رو به این حوزه باز میکنه. همون طور که نمیشه انتظار داشت یک فارغالتحصیل رشته مترجمی روشهای تدریس رو بشناسه و بتونه یک مسیر شغلی مناسب توی این حوزه برای خودش ترسیم کنه، نمیشه از فارغالتحصیلهای اون رشتهها هم انتظار «مترجمبودن» داشت.
در واقع همون طور که یک نقاش خودرو نمیتونه مکانیک خبرهای باشه، ترجمه، آموزش و ادبیات انگلیسی هم تخصصهای جداگانهای رو به یک دانشجو آموزش میدن که هر کدوم در حوزه خودشون ارزشمند و قابلاستفاده هستن.
برای من دوره کارشناسی، دوره سؤالهای مسخرهای بود که چند سال بعد و در دوره کارشناسی ارشد به مسخرهبودنشون پی بردم. مفاهیمی که توی اون دوره آموزش داده میشن، در واقع قطرهای از دریاییه که هیچی ازش نمیدونیم.
درسهای کارگاههایی مثل کارگاه ترجمه، ترجمههای عملی و پروژههای این دوره، درسهای جذابی به حساب میان ولی هر کدوم ظرافتهای خاص خودشون رو دارن.
دوره کارشناسی ۱۴۰ الی ۱۵۰ واحد درسه که در نهایت مترجمی رو تربیت میکنن که میتونه با استفاده از تکنیکهایی که یاد گرفته، کار خودشو پیش ببره.
اول از همه باید بگم که دوره کارشناسی ارشد «مترجمی» نیست؛ این دوره اسمش «مطالعات ترجمه» است و همین اسم تا حدی چیزی که باید انتظار داشته باشید رو بهتون میگه.
دوره کارشناسی ارشد مطالعات ترجمه، دنیای تئوریهاست. در واقع این دوره مترجم تربیت نمیکنه؛ بلکه پژوهشگر حوزه ترجمه تربیت میکنه. انتظار میره کسی که این دوره رو تموم میکنه، در حوزه ترجمه به یک صاحب نظر تبدیل بشه و بتونه توی مقاطع بالاتر حرفی برای گفتن داشته باشه.
اصلاً انتظار نداشته باشید که دوره کارشناسی ارشد مطالعات ترجمه، مترجمی بهتر از شما بسازه. این دوره حالوهوایی کاملاً متفاوت از دوره کارشناسی داره و همه چی تئوریه.
شناخت نظریهها، مدلهای ترجمه، روشهای تحقیق ترجمه و کیفیتسنجی ترجمه جزو واحدهای اصلی این دوره به حساب میاد. این دوره هم تاریخ ترجمه است، هم نظریههای ترجمه. موضوع دیگهای که توی این دوره یاد میگیریم، دلیل تمام تکنیکهاییه که توی کارشناسی یاد گرفتیم.
اگر قبلاً رشته دیگهای تحصیل کردید و دوست دارید مطالعات ترجمه رو بهعنوان تحصیلات تکمیلی انتخاب کنید، کارتون تا حدی سخته، چراکه دنیایی ناشناس رو پیش روتون میبینید که هیچ ایدهای ازش ندارید.
موضوع اصلی و شاید سختترین بخش این دوره، پایاننامه باشه. برای کسی که هیچ کار تحقیقاتیای نکرده باشه، پایاننامه عذاب الیمه!
شما برای این که یک پایاننامه خوب داشته باشید، باید نظریههای مرتبط با موضوعتون رو خوب بدونید، برای این که بدون این نظریهها امکان پیش بردن تحقیق میسر نیست.
دوره کارشناسی ارشد حدود ۳۲ واحده و تمام این ۳۲ واحد درسهای سخت و در عین حال جذابی هستن.
برای من دوره کارشناسی ارشد پر از یادگرفتن و پر از چیزهای جذاب بود. اگر به تئوری علاقه ندارید و صرفاً برای این که مترجم بیاید بیرون این رشته رو انتخاب کردید، اصلاً پیشنهاد نمیکنم وارد این حوزه بشید.
دانشگاههای کمی توی ایران این رشته رو ارائه میدن و همین موضوع چالشها رو دوبرابر میکنه.
امیدوارم کمکی به کسانی کرده باشم که دوست داشتن در مورد این رشته اطلاعاتی کسب کنند. اگر سؤالی داشتید میتونید توی کامنتها بپرسید یا از کانال تلگرامیم، سؤالتون رو مطرح کنید.