همان اندازه که ساده به نظر می رسد، سؤال بسیار مهمی است که باید به آن پاسخ داد، اگر نگرانی ما بهترین استفاده از زندگی روزمره باشد.
هر کسی تصور میکند که از قبل میداند اهدافش چیست، احتمالاً در تمام زندگی خود اهدافی را تعیین کرده. با این حال، هنگامی که ما بیش از حد با مفاهیم خاصی آشنا می شویم، تمایل داریم که معنای واقعی و ماهیت آنها را فراموش کنیم. از این رو، تعجب آور نیست که افراد اهداف زیادی را تعیین می کنند، اما خیلی کم به دست می آورند.
وقتی نمیدانید اهدافتان چیست یا هدفتان چیست، ممکن است هر چیزی را روی کاغذ خط بکشید و آنها را هدف بنامید و سپس وقتی در دستیابی به آنها شکست خوردید، ناامید شوید.
دیدگاه های مختلفی در مورد اهداف و آنچه که آنها نشان می دهند وجود دارد. با این حال، این مقاله به معنای واقعی اهداف می پردازد و برخی تصورات غلط در مورد اهداف را روشن می کند. همچنین راههای بهتری را برای نگاه کردن به اهداف پیشنهاد میکند. به گونه ای که از آنها به عنوان نشانگر پیشرفت به جای معیاری برای سنجش موفقیت یا شکست استفاده شود.
هدف ایده ای از آینده یا نتیجه مطلوبی است که یک فرد یا گروهی از مردم تصور می کنند، برنامه ریزی می کنند و برای رسیدن به آن متعهد می شوند.
اهداف نشان دهنده تصمیمات و تعهداتی است که برای رسیدن به موفقیت، ترک برخی عادت های بد، اتخاذ عادات مفید یا دستیابی به موارد بیشتر در زمینه های مختلف زندگی می گیریم.
اهداف ما را قادر می سازند تا با کمک به ما در تعیین آنچه می خواهیم به تمرکز در زندگی برسیم. آنها ما را با انگیزه و به حرکت در می آورند و دائماً ما را در وضعیت عمل قرار می دهند.
اهداف، زمانی که به درستی تصور و دنبال شوند، می توانند به ما کمک کنند تا تنها و تنها انچه را که می خواهیم زندگی کنیم
اهداف را می توان در زمینه های مختلف زندگی ما اعمال کرد و همچنین می تواند بر اساس محدوده زمانی باشد. به عنوان مثال، اهداف مبتنی بر زندگی می تواند اهداف توسعه شخصی، اهداف شغلی، اهداف آموزشی، اهداف سلامت، اهداف خانواده و روابط، اهداف معنوی، اهداف اجتماعی و غیره باشد.
علاوه بر این، اهداف را می توان بر اساس زمان و مدت تعیین کرد مانند اهداف مادام العمر، اهداف بلند مدت ، اهداف کوتاه مدت و حتی اهداف پله ای که اهداف واحد کوچکی هستند که ما برای دستیابی به اهداف کوتاه، بلند و مادام العمر انجام می دهیم.
برای قرار دادن اهداف در چشم انداز مناسب و استفاده حداکثری از آنها، شفاف سازی های مشخصی بین اهداف و مفاهیم مرتبط با آن لازم است.
موارد زیر اغلب با اهداف اشتباه گرفته میشوند، اگرچه آنها ارتباط خاص خود را با اهداف و تعیین هدف دارند:
رویاها آرزوهایی هستند که از خواسته ها تغذیه می شوند. آنها در قلمرو تخیل وجود دارند و اغلب رای ما الهام بخش هستند.
با این حال، اهداف مبتنی بر عمل هستند. اهداف به ما کمک می کنند تا به نتیجه برسیم. رویاهای ما تنها با تعیین اهداف واقع بینانه و تلاش مجدانه برای رسیدن به آنها تحقق می یابد.
چشم اندازها در زندگی مهم هستند اما با اهداف یکی نیستند. چشم انداز شما نشان دهنده جایی است که می خواهید بروید یا در زندگی باشید، مقصدی که قصد دارید به آن برسید. با این حال، مسیرهایی که شما را به آن مقصد میرساند، اغلب تا زمانی که آنها را به اهداف تقسیم نکنید، تعریف نشده است.
اهداف به شما کمک می کنند تا مراحلی را که باید برای تحقق بخشیدن به چشم انداز خود بردارید، درک و کمیت کنید. داشتن چشم انداز زندگی گسترده تر به شما کمک می کند تا به اهداف بیشتری برسید.
علاوه بر این، زمانی که اهداف شما برای رسیدن شما به مقصد نهایی چشم اندازتان باشد، چشم انداز تمرکز را به هدف شما خواهد رساند. هنگامی که این اتفاق می افتد، شما نه تنها با دستیابی به یک هدف خاص راضی خواهید شد، بلکه پیشرفت و موفقیت خود را از نظر سهم آنها در چشم انداز کلی خود مشاهده خواهید کرد.
اهداف را نباید با انتظارات اشتباه گرفت. انتظارات چیزهایی هستند که فکر می کنیم باید داشته باشیم یا ارتقاعاتی که احساس می کنیم باید به آنها برسیم.
گفته میشود زمانی که احساس میکنید به اندازه توان بالقوه خود عمل نمیکنید، انتظارات میتوانند باعث ناامیدی شوند.
آیا متوجه شده اید که وقتی با برخی از تیم های المپیک قبل از مسابقات مصاحبه می شود، بسیاری از آنها انتظار کسب مدال را دارند؟ اما آیا همه آنها مدال می گیرند؟
هنگامی که به برندگان واقعی بعد از مسابقات گوش می دهید، آنها به شما خواهند گفت که چگونه اهدافشان به آنها کمک کرد تا توجه و تمرکز خود را سازمان دهند و آنها را برای تلاش برای برتری درگیر نگه دارند.
اهداف نیاز به تمرکز و وضوح بیشتری دارند در حالی که انتظارات اغلب واقع بینانه نیستند.
همه ما خواسته هایی داریم، آنها نمایانگر چیزهایی هستند که ما می خواهیم. با این حال، برای رسیدن به خواسته هایمان، ممکن است مجبور شویم اهدافی را تعیین کنیم.
در حالی که آرزوها معمولاً خوشایند هستند، اهداف ممکن است خوشایند نباشند.
به عنوان مثال، لاغری احساس خوبی دارد، اما ورزش نه. اما برای سوزاندن چربی به مقدار معقولی ورزش نیاز است.
تعطیلات در یک کشتی تفریحی حس خوبی دارد، چه کسی آن را نمی خواهد؟ با این حال، کار کردن ساعت های اضافی برای صرفه جویی در هزینه سفر سخت است.
اهداف، اقدامات خاصی هستند که ما برای برآورده کردن خواسته های خود تعیین می کنیم.
استراتژی، وظایفی هستند که باید انجام دهیم تا به اهداف خود برسیم
هدف یک نتیجه اولیه گسترده است
استراتژی رویکردی است که برای رسیدن به یک هدف در پیش می گیرید
استراتژی گامی قابل اندازه گیری است که برای رسیدن به یک هدف برمی دارید
مثال
هدف شرکت:
ریزپردازندههای اصلی رایانههای شخصی ما تا سال X پیشرو در درآمد فروش قرار گیرند
استراتژی شرکت:
خریداران را متقاعد کنید که پردازندههای اصلی ما بهترین پردازندههای موجود در بازار هستند، با همکاری تولیدکنندگان بزرگ و با سابقه رایانههای شخصی.
طبق یک مطالعه، تنها 8 درصد از مردم به اهداف خود می رسند.
هنگامی که اهداف به درستی تصور نمی شوند یا زمانی که اهداف را با دیدگاه های اشتباه دنبال می کنیم، ممکن است نتوانیم به اهداف خود برسیم و حتی در نتیجه ناامید شویم.
برخی از افراد در نتیجه اهداف خود را رها کرده اند یا به کلی از تعیین اهداف صرف نظر کرده اند. دیگران به نقطه ای رسیده اند که به دلیل ناتوانی در دستیابی به اهداف خود ناامید می مانند. اینها بی ارتباط با تصورات غلطی نیستند که بسیاری در مورد اهداف دارند.
بیایید به باورهای غلط در مورد اهداف نگاه کنیم:
_آیا از اهداف به عنوان تنها معیار موفقیت استفاده می شود؟
هنگامی که اهداف تنها معیار موفقیت ما می شوند، ممکن است نسبت به نتایجی که می خواهیم به آن دست یابیم وسواس پیدا کنیم و فرآیندی را که ما را به آنجا می برد در نظر نگیریم در این صورت اهداف فرآیندی و اهداف نتیجه ای در این مورد به ذهن خطور می کند. بیشتر مردم به جای اهداف فرآیندی، اهداف نتیجه را تعیین می کنند. اهداف نتیجه فقط بر اساس نتایج هستند در حالی که اهداف فرآیند مبتنی بر انجام فعالیت های صحیح است که در نهایت منجر به یک نتیجه عالی می شود.در حالی که اهداف فرآیند مبتنی بر انجام فعالیت های صحیح است که در نهایت منجر به یک نتیجه عالی می شود.
فرض کنید من در حال حاضر 1میلیون در هفته درآمد دارم و سپس هدفم این بود که 2میلیون به دست بیاورم، اما پس از انجام همه کارها و استراتژی ها، تنها 1میلیون سیصد به دست آوردم. اگر این یک هدف نتیجه ای باشد، احتمالاً از نرسیدن به هدفم ناراضی خواهم بود. با این حال، اگر این یک هدف فرآیندی باشد، خوشحال میشوم که درآمدم را بهبود بخشیدهام و انگیزه بیشتری برای انجام دادن کار خواهم داشت.
_آیا اهداف با شادی مرتبط هستند؟
افسانه دیگر در مورد اهداف این است که دستیابی به آنها باعث شادی می شود. البته، کاهش وزن یا گذراندن تعطیلات در یک کشتی تفریحی احساس خوبی دارد. با این حال، هیچ تضمینی وجود ندارد که همیشه بتوانید به تمام اهداف تعیین شده خود برسید.
برای اینکه اغلب ناامید نشوید، به جای اینکه اجازه دهید نتایج شادی شما را تعیین کنند، همیشه فردی شاد باشید.
_اهداف با جاه طلبی ها مرتبط نیستند!!
بسیاری از افراد انگیزه اشتباهی برای تعیین اهداف دارند. آنها ممکن است واقعاً از آنچه که دیگران به دست می آورند الهام گرفته باشند، با این حال، چنین اهدافی ممکن است با عمیق ترین جاه طلبی آنها ارتباط نداشته باشد. این ممکن است منجر به فقدان انگیزه لازم برای پیگیری و دستیابی به اهداف شود.
باید به چشم انداز زندگی بزرگتر و گسترده تر متصل شوند.
اهداف به خودی خود یک هدف نیستند، آنها قرار است پله هایی برای دستیابی به چیزی بزرگتر باشند.
_برای اثبات تعهد باید به اهداف رسید
اگر هدف رسیدن به ده است و شما فقط قادر به رسیدن به شش هستید، به این معنی نیست که متعهد نیستید. ممکن است موانع بزرگتری وجود داشته باشد که فکر نمی کردید پیش بیایید یاشرایط خارجی اجازه ندهد.
به همین دلیل است که اهداف شما باید انعطاف پذیر، قابل تنظیم و منعکس کننده واقعیت های فعلی باشند
امیدوارم که ایده های به اشتراک گذاشته شده در بالا به شما کمک کند تا اهداف درستی را تعیین کنید و آنها را در چشم اندازهای درست قرار دهید.
با دانستن اینکه، بدون توجه به این که نتایج فوری چگونه به نظر می رسند، گام های خاصی را در جهت درست برمی دارید، شادتر خواهید شد.
همه اینها در مجموع به شما کمک می کند که دوباره عاشق تعیین اهداف شوید و به شما امکان می دهد از آنها نهایت استفاده را ببرید تا به زندگی خود معنا بدهید