عبدالحسین جهانبخش
عبدالحسین جهانبخش
خواندن ۲ دقیقه·۵ سال پیش

آنچه از کشتی آموختم (1)

بنا و نوروزی
بنا و نوروزی


یک مفهومی در کشتی به تام و تمام خود را نشان می‌دهد و آن ضرورتِ مواجهه ست، ضرورت مواجهه یعنی آگاهی به این اصل که شکست دادن هر ترسی،جز از راه مواجهه با آن میسر نیست، ضرورت مواجهه یعنی الزام و التزام به رویارویی با چیزهایی که دلخوش انسان نیست، یعنی سینه سپر کردن در مقابل ایستایی، یعنی بازیگر بودن در جدل ها، این کلیت مفهوم ضرورت مواجهه است

‌اگر بخواهم موضوع را با مثال ادامه دهم باید از فریاد های بلند و از ته قلب بنا مثال بزنم که این فریاد ها در گوش همه مان هست که برو.... بجنگ... بزن... نخور... نکن...

این ها ینی ضرورت مواجهه، این کلمات در همان سینه سپر کردن ها معنی پیدا می‌کند

وگرنه برو با صدای بلند و فریاد، جز در مقابله با یک ترس چه جای دیگری می‌تواند معنی داشته باشد.

‌کشتی به انسان می آموزد آنچه در بیرون تجلی می یابد، آنچه نور متساعد می‌کند، آنچه در بیرون حرکت را ایجاد می‌کند، حاصل یک جدل، یک تنازع و دعوایی در درون است، باید انسان در آن درون بر ترس، شک، تردید، خستگی، دلمردگی، ناامیدی پیروز شود تا بتواند حریف بیرونی اش را شکست دهد.

‌زیبایی کار اینجاست که کشتی گیر بدون دانستن عمق این مسئله بر اثر تکرار و تکثر این مواجهه این امر را روتین کشتی می‌داند و این مواجهه را به مثابه کاری روتین به زندگیش انتقال خواهد داد.

اينگونه است که کشتی گیر یادگرفته است که راه و مسیر حرکت جز با این قدمِ مواجهه شروع نمی‌شود.

‌یاد گرفته است که باید پیشبند جنگ بیرونی اش، یک جنگ درونی را پیروز شود و چیزی که آن را متمایز می‌کند این ست که این مواجهه را امری روتین می‌داند و مانند اکثر مردم از آن فراری نیست، نمی‌ترسد و اتفاقا گاهی از این جدل درونی لذت هم می برد

‌این اتفاقا و این مهارت صرفا در کشتی یاد گرفته نمی‌شود، ممکن است در هرکاری دیگری به فرد اضافه و منتقل شود، اما این موضوع برای من در کشتی اتفاق افتاد

‌و مهارتی که نیاز بود سال‌های سال در بیرون از تشک دایره ای یاد گرفته شود، قبل از بیست سالگی به من اضافه شد

کشتیکشتیگیرقهرمانورزشموفقیت
یکی که سعی میکنه در این دنیای متغیر، منعطف باشه و عین حال رشد کنه I سایت : http://jahanbakhsh96.ir/
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید