برتری توییتر بر اینستاگرام آنجایی ست که جذابیت بصری ارزش خودش را از دست میدهد و محتوای نوشتاری جذاب است که میتوانند یکی را گل سر سبد اکانت ها کند، (البته اگر بخواهیم از باندبازی ها صرف نظر کنیم!) همین مزیت باعث میشود قشری به هوایِ انتشارِ عقاید، پناهنده توییتر شوند و از کشور شوآف! (اینستاگرام) فرار کنند! در کشور توییتر آزادی بیان هست، ظاهرا آزادی پس از بیان هم تا دلتان بخواهد هست، ولی کلا دو گروه سیاه و سفید در آن زندگی میکنند و شما چاره ای ندارید که سریعا وارد یکی از جبهه ها شوید و توییتان در جامعه آن ها خواننده داشته باشد!
کمی که از آمدنتان به این کشور میگذرد، به خطایی دچار میشوید بنام توهم تاثیرگذاری! فکر میکنید که اگر حرف هایی که در لایه های زیرین فکریتان رسوب شده بود را توییت کنید یک تیر میشود به قلب جبهه مقابل! و یک شاباش میشود برای جبهه خودی! اگر مزاقتان به جنگ مستقیم نخورد! میروید در تیم روزمره نویس ها، که معمولا شعر مینویسند و یا حرفای دل و یا چیزهای دم دستی و روزانه زندگی، این ها فضا را تلطیف میکنند، ولی بخواهی نخواهی هر روزمره نویسی در یکی از جبهه های سیاه یا سفید قرار داده میشود! و از خودشان است!
اما این وسط خطای شناختی چیست؟
فکر میکنند اگر چندساعت در طوفان توییتری باشند، شق القمر کرده اند! اگر 10 هزار فالور جمع کرده باشند کوه جابه جا کرده اند، اگر کامنت بیشتری بخورند، آدم موثر و مفیدی برای جامعه شده اند! ولی در واقعیت همچین چیزی نیست!
واقعیت میگوید توییتر شبیه دیگر سوشیال مدیا اولین دلیل ساخته شدن و کاربری اش سرگرم کردن است! دزدیدن وقت است!
حرف هایی که زدم به این معنی نیست که بودن در توییتر گناه کبیرهست! یا خبط بزرگی ست! ولی مطمئنا فکر اینکه بودن در توییتر را تاثیرگذاری اجتماعی حساب ببریم دور از شناختِ مسائلِ پیچیدهِ اجتماعی ست!
باید بپذیریم توییتر هم ذاتا برای وقت گذاریِ بی ثمر ساخته شده! ما در بهترین حالت میتوانیم زمانی را میگذاریم سعی کنیم بهترین توییت ها را بخوانیم، اگر چیز یادگرفتنی پیدا کنیم، چیزی یاد بگیریم و سعی کنیم چیزی به مخاطبانمان یاد دهیم
غیر از این باشد، وقتمان را تلف کرده ایم و باید برای آن وقت تلف شده عذاب وجدان داشته باشم!