امروز خانه بوی بهشت می دهد، وقتی که بعد از یک روز کاری پر تنش به جایگاهی از آرامش بر میگردی. اینجا به معنای حقیقی خود بهشت است. گوشه به گوشه ی حیاط درخت کاری شده است. درخت هایی از قبیل پرتقال، نارنج، لیمو ترش، گریپ فروت، زرد آلو، توت و انجیر سراسر خانه را پوشانده اند. حاشیه ی خانه گل کاری شده است. گل های رنگارنگ سرخ و سفید و زرد که نمای زیبایی را ایجاد کرده اند.
در چهار گوشه ی خانه گل محبوبه شب قرار دارد که هنگام غروب عطر دل انگیزی از خود ساطع و ما را مست و مسخ خودش می کند.
چند کندوی عسل و تعدادی مرغ و خروس هم حیات را در این باغ خانه جاری می کنند.
هوای این روز های خوزستان بسیار مطلوب است. طبیعت بی نهایت جلوه گر است. همه چیز درخشان و شفاف است. حال من هم خوب است با اینکه شرایط اجتماع روز به روز بدتر میشود.
عصر که به خانه برمیگردم معمولا باد خنکی میوزد و آفتابی ملایم و گرم حرارت و اشتیاقی به روح من می بخشد. پرندگان کوچک هنگام غروب مشغول آواز خواندن می شوند و خورشید آرام آرام پایین می رود. سکوت را همه جا فرا میگیرد تا به وقت صبح دوباره پرتویی از آفتاب بصورتم میخورد و کوکو بر روی درخت زنگ بیداری من میشوند.
داخل خانه بسیار گرم و مطبوع است. دلم میخواهد تا ابد به دور از سرمای صبح در خانه بمانم و قهوه بنوشم و مطالعه کنم. اما باید سرکار بروم. لباس می پوشم و ناهارم را در ظرف میگذارم و بیرون میروم. همه چیز روتین و ساده است. بدون اتفاقی خاص و هیجانی دوباره به خانه برمیگردم و میدانم از همین روزمرگی میتوان لذت و شادی استخراج کرد.


حالا که دقت میکنم، جایی که زندگی میکنم از لحاظ فضا و معماری شباهت عجیبی با لس آنجلس داره.
باشد که تا ابد این زادگاهم جاودان بماند...

پ.ن: در حال حاضر احساس آرامش میکنید؟ من که بله.