بهترین حالت، درباره یادگیری سواد عاطفی؛ این است که سواد عاطفی را از کودکی به فرزندان خود بیاموزیم. سواد عاطفی یکی از جنبه های کلیدی هوش هیجانی است که به معنای توانایی کلی ما برای مقابله با احساسات مختلفی است که تجربه میکنیم. این مفهوم، بر نحوه بیان احساسات و چگونگی خواندن احساسات دیگران هم تمرکز دارد. در حالی که برخی از کودکان به طور طبیعی احساسات دیگران را درک میکنند و در انجام آن راحت هستند، برخی دیگر ممکن است به تشویق و حمایت بیشتری نیاز داشته باشند. افرادی که سواد عاطفی کمی دارند، برای بیان مناسب احساسات خود دچار مشکل می شوند و حتی ممکن است بخاطر احساسات دیگران گیج یا نگران شوند.
شاید برایتان سوال باشد که سواد عاطفی را اولین بار چه کسی ابداع کرد؟ تصور می شود که این اصطلاح توسط روان درمانگر کلود اشتاینر ابداع شده باشد. او سواد عاطفی را اینگونه توصیف میکند: «توانایی درک احساسات، توانایی گوش دادن به دیگران و همدلی با احساسات آنها، و توانایی ابراز عواطف به طور مؤثر».
کلود اشتاینر معتقد است که سواد عاطفی دارای پنج بخش است:
علاوه بر این، او معتقد بود که این نوع سواد، برای شکلگیری روابط موفق، افزایش تواناییهای حل مسئله و بهبود کیفیت کلی زندگی مانند یک کلید عمل میکند.
بسیاری از افراد تصور میکنند هوش هیجانی و سواد عاطفی، یک معنا و مفهوم دارند. در صورتی که این تصور، یک تصور اشتباه است البته کاملا هم اشتباه نیست. نمیتوان گفت این دو کاملا یکسان هستند ولی همپوشانی قابل توجهی دارند. هوش هیجانی ممکن است یک مفهوم کلی گستردهتر باشد، اما از خودآگاهی، خودتنظیمی و همدلی که همه جنبههای مهم سواد عاطفی هستند، تشکیل شده است. بهتر است ارتباط این دو مفهوم را اینگونه بیان کنیم: سواد عاطفی یکی از عناصر سازنده هوش هیجانی است و مزایای داشتن هوش هیجانی با سواد عاطفی مشترک است.