
حدود ده سال پیش، دانشجو بودم و پر از انرژی، یادم هست مدت زیادی به سخنرانی های دکتر عبدالکریم سروش گوش فرا میدادم. مخصوصا جلسات ایشان در مورد بوستان و گلستان سعدی و حتی سخنرانیهایی ایشان در شرح مثنوی معنوی...
یادم هست که چقدر شنیدن این شرحها، لذت و عمق درک من از این اشعار را بیشتر میکرد.
به روشنی به خاطر دارم جایی، ایشان در مدح بلاغت و شیوایی نظم و نثر سعدی سخن میراند. آنقدر ایشان شیفتهی سعدی بوده است که در جوانی سعی میکرده است که همچون سعدی بنویسد. یکی از تمرین های آقای سروش برای خوب نوشتن این بوده است که از خود می پرسیده است: « اگر سعدی میخواست در همین باب مطلبی بنویسد، چگونه آن را می نوشت؟!»
و جالب است که در نوشتن، آقای از بزرگان هیچ، هیچ مورد مذمت نیست. چرا که بسیاری از آثار ماندگار تاریخ ادبیات با هدف تقلید از گلستان سعدی نوشته شده است. مانند بهارستان جامی و منشآت قائم مقام فراهانی.
بنابراین برای خوب نوشتن، باید الگوی خوب داشت و از آن الگو تقلید کرد و کم کم این الگو در ذهن و جان ما مینشیند و نهال خلاقیت در آن رشد میکند و سبک نوشتاری مخصوص خودمان ایجاد میشود.
گلستان سعدی نوشته شده است: مانوشته شده است.