اگر اهل فوتبال باشید محال است از رفتن ستاره ایرانی فوتبال هلند به لیگ برتر انگلیس که جزو با کیفیت ترین لیگ های فوتبال دنیاست به خودتان مباهات نکرده باشید. حتی بدبین ترین افراد هم این انتقال را رویایی می دانستند. مبلغ قرارداد جهانبخش تقریبا ده برابر گرانترین بازیکن لیگ ایران بود و هزار و یک اتفاق خوب دیگر با این انتقال رخ داده بود.
اما دنیا یک مسیر صاف نیست. همیشه در اوج خوشی و ناخوشی روی دیگر سکه را برایمان نشان می کند. علیرضا جهانبخش در چند بازی ابتدایی فضل 19-20 لیگ جزیره به عنوان بازیکن جایگرین به میدان آمد و اصلا نمایشی در حد و اندازه یک مهاجم حرفه ای نداشت. هواداران که منتظر بودند آقای گل لیگ هلند کار خاصی برای تیمشان انجام دهند طوری از او ناامید شدند که بنرهایی به ورزشگاه آوردند به این مضمون: « تو حتی فوتبال هم بلد نیستی، چه برسد به گل زدن!» نارضایتی هواداران کار را به جایی رساند که علیرضا نه تنها در ترکی اصلی جایی پیدا نکرد که حتی روی نیمکت نیز نمی نشست. کادر فنی برایتون برای مدتی او را از ترکیب 18 نفره نیز حذف کردند!
خود من برای علیرضا غصه می خوردم. چه طور از آن اوج به این حزیز سقوط کرد؟ ذات جهان سومی در این مقام شروع می کند به ناله کردن و مقصریابی و عیب گذاشتن روی دنیا و مافیها. علیرضا اما اسمش فقط ایرانی است. او بدون حتی یک مصاحبه یا ابراز گله مندی به تمرین پرداخت و در اولین بازی رسمی که از ابتدا در ترکیب اصلی قرار گرفته بود سریعترین گل تاریخ برایتون را در دقیقه 3 برای تیمش به ثمر رساند. این گل آنقدر برای خودش حس برانگیز بود که به جای شادی پس از گل گریه پس از گل کرد!
اما جهانبخش بودن کار ساده ای نیست. اینکه در شرایطی که تمام دنیا بر علیه ماست آرام و سر به زیر به کار خودمان بپردازیم و سعی کنیم با تمرین و ممارست روز به روز بهتر شویم و شایستگی خود را نه در کلام که با عملمان نشان دهیم.