ی دیالوگی بود :حتی وختایی که ناراحتی یا خوشحالی زندگی بی رحمانه در حال گذره،ب احتمالا فردات اعتماد نکن ُ از الان لذت ببر....
میدونی چی واسم جالبه اینکه چن دور تا آخر خط نشستیمو همچنان حرف کم میاواردیمو از رو نمیرفتیم.
فک نمیکردم حرف کم بیارم...حرف کم بیاری...اینکه چشاتو ازم بدزدیُ نخوای نگام کنی...حرفی واسه گفتن نمونده بودُ همچنان میرفتیم تا ته خط...بعد باز از سر میگرفتیم...نقطه سر خط...
دستامُ گرفتی...دستاتُ گرفتم...تا آخرِ آخرِ آخرش...
اما اینکه داستان چی بودُ هیشکی نفهمید حتی خودمون...حتی مایی ک نقش اصلیش بودیم...اما کی دلیل نگاهای مردم تو مترو وختی نشسته بودیم کف زمینُ واسمون توضیح میده...کی قراره بگه آخرش چی میشه...کی میدونه؟...اگه هیچوخت هیشکی ندونه چی؟...
بهت میگم بسه منتظرم نمون با دوستات برو ولی تو میمونی...میمونیُ فقط نشون میده این، اون چیزی نبود ک جفتمون فکرشو میکردیم...میمونی ک فقط بگی موندی شاید...اما نع شایدم من بازم مص همیشه دارم اشتبا میکنم...
واسه بار دوم رسیدیم ته خط ُ پرسیدی ی بار دیگه سوار شیم بریم تا آاااااخر؟؟؟؟...خب من...خب من باید چی میگفتم؟...اینکه هرچی تو بگی شاید...گفتمُ رفتیم باااااز تا تهِ تهش...
چن روزیه ک هستی...خیلی بیشتر از قبل...چن روزیه ک هستم...خیلی بیشتر از قبل....اما ذهنم درگیره بعدهای دورِشه با وجود بودنت...اما اصن مگه مهمه بعدا قراره چی بشه...مگه نگفته بود ب احتمالات فردات اعتماد نکن...مگه نگفت تو الان زندگی کن...
ی وختایی فک میکنم هرچقدم بااااشم...الان...همینجا...کنارت...باشی....کنارم...حتی اگه کلی لذت ببرم بازم کمه...میگیری ک چی میگم...ی بار اینجا از ته دلم نوشته بودم منتظر چشمک زدنِ چراغِ سبزِ کنارِ گوشیمم ک پیام بدیُ بگی جام کجاس...واسم خیلی عجیب بود همون شب بعد چن ساعت پیام دادیُ دقیقن همونی رو گفتی بهم ک نوشته بودم...همونی ک شدیدا بهش نیاز داشتم...
الان میخام باز بنویسم واسه تو...واسه تویی ک معلوم نبود اون شب چطور شد ک بهم گفتی اون چیزی ک منتظرش بودمُ...ولی بازم مینوسم...
میخام بنویسم منِ دیووووونه رو دیووووونه تر از این نکن...حرفایی ک واقن واقنی نیستن محض دلخوشی بهم نزن...من زود باورم باور میکنم...حتی اگه نخام...حتی اگه کلی باهاش بجنگم...حتی اگه بخندمُ نشون بدم باور نکردم...ولی باور کردم...
نمیدونم قراره روزای بعد چ اتفاقایی بیفتن...ولی...ولی خب...اینکه قراره چن مدت بعد اینجا چی بنویسمُ کی میدونه؟...شاید هیشکی...شاید همش فقط ی سری احتمالاته نع؟؟؟...