جواد محمدی
جواد محمدی
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

عمو می‌شه غذامونو با هم عوض کنیم؟

ظهر عاشورای پارسال که داشتیم با رفیقم از هیئت برمی‌گشتیم، سر راه یک پسر بانمک هشت،نه ساله اومد جلومون و از من پرسید: ببخشید عمو غذای شما چیه؟ منم بهش گفتم قیمه؛ یه دفعه چشماش یه برقی زد و یه‌جوری ذوق کرد که منم از ذوق کردن‌اش سر کِیف اومدم! بلافاصله پرسید: عمو می‌شه غذامونو با هم عوض کنیم؟ پرسیدم غذات چیه عمو؟ گفت غذای من عدس‌پلوئه...

از این که منم عدس‌پلو رو بیشتر از قیمه دوست دارم و عملا این یه بازی برد-برد بود بگذریم، راستش انقدر از جسارتش و شوق‌وذوقی که داشت خوشم اومد که حتی اگه غذاش چیز دیگه‌ای هم بود باز به خواسته‌اش عمل می‌کردم.



چند قدم جلوتر که رفتیم به رفیقم گفتم:

عباس ببین این بچه که تو این سن‌وسال انقدر جسوره و خواسته‌اش رو این‌طور شیرین و محترمانه مطرح می‌کنه، وقتی بزرگ شه اگه این روحیه رو حفظ کنه واقعا می‌تونه آدم موفقی بشه؛ برخلاف خیلی از ماها که وقتی بچه بودیم حالا یا از سر ترس یا خجالت یا حجب‌وحیا و... خواسته‌هامون رو ابراز نمی‌کردیم و به حسرت تبدیل می‌شد...

به‌نظرم خیلی مهمه که از همون دوران کودکی رو مهارت‌های نرم بچه‌ها کار بشه و مهارت‌هایی مثل خودابرازگری، جرأت‌ورزی و مذاکره رو یاد بگیرن. این‌طوری در سال‌های پیش روشون از فرصت‌ها و امکان‌های بسیار گسترده‌تری بهره‌مند می‌شن.

نکته‌ی بعد این که چه‌قدر این دهه نودی‌ها خودشونن! چه‌قدر شیرین‌ان! چه‌قدر جلوتر از بچگی خود ما هستن. و چه‌قدر من از این بابت خوشحالم...


راستی تهش می‌دونی چی شد؟ اون عدس‌پلو هم نصیب خودم نشد و فی‌الواقع برادر جانم زحمت کشیدن و در غیاب من نوش جان کردن ?


مهارت‌های نرممحرمعاشورانذریخاطره
یک چندپتانسیلی کنجکاو که در تلاشه با کسب و نشر آگاهی، دنیا رو به جای بهتری برای زندگی کردن تبدیل کنه.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید