وقتی وارد دوره بزرگسالی میشی، دیر یا زود یهو به خودت میای و میگی عه! من کیام؟ چیام؟ چرا اینجام؟ هدفم از زندگی چیه؟ اصلا واسه چی به این دنیا اومدم؟ و کلی سوال بنیادی و اساسی دیگه که هیچ جواب مشخص و دمدستیای براش نداری و یهو حالت به هم میخوره از خودت از زندگی از همه چی...!
اگه روزی در چنین وضعیتی قرار گرفتی یعنی تو هم درگیر مقوله معنای زندگی شدی.
اینجور وقتا نیاز به کمک داریم همهمون. به طور خاص در رابطه با این قضیه من از دوستانم و از کتابها کمک گرفتم و میگیرم. البته رجوع به مشاور هم میتونه مفید باشه.
راستش همین چند ماه پیش بود که ذهنم درگیر این داستانا شده بود بدجور؛ تو اون گیرودار گفتم بذار از یکی دوتا از رفقا کمک بگیرم. این شد که به دوست کتابباز درجه یکم یعنی مهرسا پیام دادم و ازش پرسیدم تو چجوری با این قضیه کنار اومدی؟
اونم این کتاب (و یه کتاب دیگه) رو بهم معرفی کرد و گفت این کتابا جواب سوالت رو نمیده اما کمکت میکنه به یه بینش جدید برسی و از یه زاویهی دیگه به قضیه نگاه کنی! (بعدا دیدم که درست هم میگه، واقعا همینه)
خلاصه چند روز بعد کتاب رو از طاقچه خریدم و خوندم و کِیف کردم از خوندنش و کلی نکته ازش برداشت کردم و گفتم حتما باید به بقیه هم معرفیاش کنم چون خیلی حرفا برای گفتن داره و میتونه گره از کار خیلیا باز کنه. پس این شما و این معرفی کتاب: «هر بار که معنی زندگی را فهمیدم عوضش کردند»

آقای دانیل مارتین کلاین، در عنفوان جوانی خیلی جدی به دنبال این بوده که بهترین شیوه زندگی کردن رو پیدا کنه؛ واسه همین تحصیل در رشتهی فلسفه رو در دانشگاه هاروارد انتخاب میکنه. از همون سنین ۱۹-۲۰ سالگی هم یه دفترچه برمیداره و اسمشو میذاره «مختصر و مفید» و تا سن ۳۵ سالگی توی این دفترچه یه چیزایی یادداشت میکرده ...
حالا تو این دفترچه چیا مینوشته؟ جملات قصار از برخی از بزرگترین فیلسوفان تاریخ + یه تحلیل شخصی مختصر درباره هر جمله؛ جملاتی از ارسطو و سقراط و افلاطون و اپیکور گرفته تا نیچه و شوپنهاور و برتراند راسل و ژان پل سارتر و آلبر کامو و ویکتور فرانکل... اون هم درباره موضوعات مختلف مرتبط با زندگی مثل عشق، خوشبختی، امید و یاس، تنهایی، افسردگی، انتخاب، هویت، علم، دین و مذهب، لذتگرایی و زندگی در لحظه حال.
خلاصه ایشون بعد از ۴۰ سال و در سن ۷۵ سالگی مجدداً به سراغ این دفترچه میره (اتفاقی پیداش میکنه) و اینبار با توجه به زندگی زیستهش و پختگیای که به دست آورده شروع میکنه به نگارش این کتاب؛ چرا که نهتنها دغدغه دوران جوانیاش در پاسخ به پرسش بهترین گونه زیستن فروکش نکرده بلکه زیادتر هم شده چون حس میکنه دیگه کم کم باید غزل خداحافظی رو بخونه پس میگه بذار این آخر عمری هم نهایت استفاده رو از زندگی ببرم.

نهایتاً مستر مارتین این جملات رو بر اساس تاثیری که در سیر زندگیاش داشتن، به ترتیب توی این کتاب میاره و تحلیل مختصری هم برای هر جمله ارائه میکنه.
در ادامه برخی از نکات مهم درباره این کتاب و تحلیل خودم رو براتون میگم.

خب اینا خلاصه مطالبی بود که دوست داشتم درباره این کتاب در اختیارتون قرار بدم و امیدوارم مفید واقع بشه.
فقط قبل از خرید کتاب، ترجیحا نمونهش رو مطالعه کنید و بعد اقدام به خرید کنید البته خیلی بعید میدونم کسی از خریدن این کتاب پشیمون بشه!
راستی تا یادم نرفته بگم که از آموختههام دربارهی معنای زندگی (چه از این کتاب چه منابع دیگه) در آینده در صفحه اینستاگرامم بیشتر خواهم گفت.
چه خوب که تا انتها این مطلب رو خوندی! معلومه به خوراک فکریات بها میدی و مثل من واسه انتخاب کتاب وسواس به خرج میدی اما در عوض بعدش با خیال راحت و با میل و رغبت کتابی که خریدی رو میخونی. البته اگه قبلا این کتاب رو خوندی لطفا تو قسمت نظرات از تجربه مطالعهات بگو تا بقیه هم استفاده کنن؛ اگه نمیشناختیاش اما قصد خریدش رو پیدا کردی هم امیدوارم از خوندنش لذت ببری و بعدش نظرت رو بهم بگی و البته به بقیه معرفیاش کنی.
با آرزوی بهترینها