من جوادم؛ یه کمالطلب... (کمالگرا، کاملگرا، بینقصگرا، ایدهآلگرا، کمالخواه و... معادلهای فارسی برای واژهی Perfectionist هستن که خیلیها میگن جنبههای مثبت و منفی داره ولی والا تا جایی که من دیدم و میدونم جنبههای منفیاش خیلی بیشتر و فراگیرتر و موثرتر از وجوه مثبتش هستن البته اگه سری به تحقیقات علمی هم بزنی به همین مطلب پی میبری و صرفا نظر شخصیام نیست. اگه راجع به این موضوع کنجکاوی بزن رو این لینک البته بعد از اتمام این مقاله :) )
ما کمالطلبا وقتی میخوایم یه کاری رو شروع کنیم جونمون در میره انقدر سبک-سنگین (یا بهتره بگم تحلیل بیش از حد که منجر میشه به Overthinking) میکنیم و پیامدهای ممکنه و محتمله و غیره و کوفت و زهرمارش رو میسنجیم (ببخشید اگه لحنم خیلی مودبانه نیست صرفا میخوام به عمق فاجعه لااقل تا حدودی هم که شده پی ببری گرچه اگه خودتم کمالگرا باشی که احتمالا هستی که الان داری این مطلب رو میخونی، قشنگ درک میکنی دارم از چی صحبت میکنم). حالا جالب اینجاست که اصولا فرقی هم نمیکنه اون کاره چقدر کوچیک یا بزرگ و یا اینکه مهم یا کماهمیت باشهها! مهم اینه کامل، دقیق، درست و در یک کلام عالی و بینقص انجام بشه. حالا تو این مقاله نمیخوام بیشتر از این راجع به خود مقولۀ کمالطلبی صحبت کنم (شاید بعدا این کارو کردم) و اینم میدونم که پرفکشنیسم خیلی وقتا یه مسالۀ ریشهای هست و بهتره از مشاور (رواندرمانگر) واسه درمانش کمک بگیریم ولی همه اینا رو گفتم تا برسم به این نکته که شاید بهترین راه واسه مقابله با کمال گرایی کوفتی، اینه که عملگرا باشی و بدون توجه به نتیجه و پیامدهای فلان و بهمان، یه کاری رو صرفا به انجام برسونی تا بعد و به مرور زمان ببینی که کمالگراییات داره کم میشه. (پیش مشاور هم که بری باز شک نکن ازت میخواد یه سری اقداماتی رو انجام بدی حالا تو این کاری که میگم رو امتحان کن ضرر که نمیکنی هیچ، بعدش دعا به جون منم میکنی ?)
خیلی هم عالی؛ حالا چه کاری دم دستتر، کمهزینهتر و مفیدتر از نوشتن؟! اندر مزایای نوشتن -از هر نوعش که بگیری خواه روزانهنویسی (ژورنالیسم) باشه خواه کتاب- میشه ساعتها نوشت و خوند و صحبت کرد ولی ببین منو، اگه تو هم مثل من یه کمالطلبی، به جای این که بری ببینی فواید نوشتن چیه و ساعتها بخوای مطالعه کنی و دستآخر هم دچار فلج تحلیلی بشی، فقط زودتر شروع کن به نوشتن. به فکر موضوع و چارچوب و این داستانا هم نباش فقطططط شروع کن و بذار چیزایی که تو این ذهن لعنتیات ۲۴ساعته مشغول پردازش و وراجیه، زودتر بیاد رو کاغذ (یا صفحه نمایش) و بعدش خودت کمکم میبینی که چقدر نوشتن خوبه و حالت رو یه کوچولو هم که شده بهتر میکنه و البته ذهنت رو آزادتر. البته مشخصا پیشنهاد من اینه وبلاگنویسی کنی و بدون ویرایش یا با ویرایش خیلی مختصر، زود منتشرش کنی تا ترست از قضاوت شدن بریزه و همزمان مهارت نوشتنات هم تقویت بشه.
حالا جالب میدونی کجاست؟؟؟ خود منی که دارم اینا رو میگم قرار بود امسال هر هفته حداقل یه مطلب تو ویرگول بنویسم ولی نتیجهاش چی شد؟ بازم این کمالگرایی کوفتی و البته اهمالکاری -که خودش از جدیترین و اصلیترین پیامدهای کمالگراییه- نذاشت و ننوشتم تا همین هفتۀ پیش. ولی با خودم قرار گذاشتم که دیگه هر طور شده و هر پرتوپلایی هم که شده بنویسم اما حتما هر هفته حداقل یه مطلب بنویسم و منتشر کنم. البته که مزایای روزانهنویسی خیلی بیشتره ولی برای شروع نباید قدم گنده برداشت و همینش هم انجام بدم گل کاشتم (کامل گراهاش میدونن چی میگم).
رفیق، تو هم دستدست نکن! همین الان که خوندن این مقاله تموم شد برو زودتر یه چرت و پرتی بنویس و منتشر کن بذار این ترس مضحک ذهنیات از قضاوت شدن و خوب به نظر نرسیدن بریزه فقط بررررررو!
این چندتا نقل قول هم احتمالا کمکت میکنه:
حالا این آخری رو من با اندکی تغییر تقدیمت میکنم و تو رو به خدا میسپرم تا دفعهی بعدی که بیام و یه سری پرتوپلای دیگه به خوردت بدم! ?
هیچ آدابی و ترتیبی مجو / چرتوپرتی را که میخواهی بگو!!!
برو زودتر دستبهقلم شو
خدا به همرات.
دمت گررررررم که این مطلب رو تا انتها خوندی و امیدوارم بتونه بهت کمک کنه. خیلی هم خوشحال میشم نظر و یا تجربه شخصیات رو تو قسمت نظرات باهام در میون بذاری.
ضمنا اگه دوست داشتی با من و فعالیتهام بیشتر آشنا بشی، میتونی به حسابهای اینستاگرام و لینکدینام یه نگاه بندازی ؛)