جواد محمدی
جواد محمدی
خواندن ۶ دقیقه·۳ سال پیش

اپیزود چهارم رادیو راه مجتبی شکوری: یک تاریخِ امیدبخش

من معمولا پادکست‌های توسعه‌فردی گوش می‌دم و سعی می‌کنم چیزی ازشون یاد بگیرم و از این رو نه همیشه ولی معمولا نت‌برداری می‌کنم. یکی از پادکست‌های محبوبم هم رادیو راه مجتبی شکوری هست. تا حالا نکات چندتا از قسمت‌هاش رو یادداشت کردم و قصد دارم طی چند پست تو ویرگول به اشتراک بذارم تا دیگران هم ترغیب بشن به شنیدن این پادکست و هم با خوندن این مطالب نکات جدیدی رو یاد بگیرن و یا مرور کنن. لذا تاکید می‌کنم که این مطالب جایگزین شنیدن خود پادکست نیست و پیشنهاد می‌کنم حتما خود پادکست رو بشنوی (لینکش رو در انتهای همین مطلب قرار می‌دم).


قسمت چهارم فصل اول: یک تاریخِ امیدبخش


ایدهء اصلی: نه فرشته‌ام نه شیطان؛ آدمیزاد نه خوبه و نه بد مطلق اما گرایشش به خیر و نیکی بیشتره

  • اثر پیشگویی واقعا جدیه; اگه ما پیشگویی کنیم مریض می‌شیم، باعث می‌شه واقعا مریض بشیم؛ لذا ما باید بسیاری از پیش‌فرض‌های منفی‌مون رو خصوصا درباره انسان‌ها تغییر بدیم.
  • بدبینی سلاح بقای انسانه و انفجار اطلاعات و اخبار هولناک هر روزه دامن می‌زنه به این بدبینی و دیگرهراسیِ ما
  • تقریبا همه‌ی علوم به انسان نگاه منفی دارن و اون رو منفعت‌طلب می‌دونن؛ اما آن چه در سیر تکاملی انسان رخ داده و اون رو متمایز از سایر موجودات می‌کنه همین توانایی منحصر به فردش در همکاری بوده اون هم همکاری بصورت خودآگاه و خودخواسته نه مثل مورچه‌ها و زنبورها که بصورت غریزی همکاری می‌کنن.
  • نهادهای سیاسی و نظامی به قضیه شرارت ذاتی انسان دامن می‌زنن و اون رو ترویج می‌کنن تا بتونن در منصب قدرت بمونن و کنترل جامعه رو در دست داشته باشن.
  • هنگامه واقع‌بینی جدیدی رسیده: وقتی بحرانی رخ می‌ده بر خلاف تصورات موجود اتفاقا انسان‌ها با همدیگه مهربان‌تر می‌شن و بیشتر به هم کمک می‌کنن (نمونه اخیرش زلزله سرپل ذهاب)



  • تقابل دو نگاه فلسفی:

توماس هابز vs ژان ژاک روسو

هابز می‌گوید در وضع طبیعی، انسان گرگ انسان است (قاعده جنگل، بخور تا خورده نشی!) و راهکارش رو ایجاد حکومت (که بهش میگه لویاتان) می‌دونه تا آزادی انسان‌ها رو محدود کنه و در عوض بهشون امنیت ببخشه چون انسان ذاتا شروره!...

روسو: نقطه مقابل هابز; لویاتان قاتل ماست نه نجات‌دهندهء ما. هابز دوران ماقبل تمدن رو در نظر می‌گیره اما روسو می‌گه انسان در همون دورانش هم "وحشی نجیب" بوده و در همون حال هم مثلا می‌دونسته که نباید به طبیعت آسیب بزنه (به نظرم این بخش نیاز به توضیحات دقیق‌تر و کامل‌تری داشت اما مجتبی خیلی مختصر بهش پرداخت)

  • چرا انسان‌ها بیشترین میزان پیشرفت رو در سیر تکاملی کره زمین داشتند در حالیکه باهوش‌ترین، سریع‌ترین و قوی‌ترین موجودات زمین نیستند؟ تنها و مهمترین دلیلش توانایی منحصر به انسان‌ها یعنی توانایی ایجاد روابط اجتماعی، همکاری و ساخت نظام‌های معنایی(مثل پول) است; ما آدم‌ها نوابغی هستیم که نبوغ‌مون ایجاد روابط اجتماعیه. قابلیت انحصاری ما همین توانایی یادگیری از همدیگه و همکاری و اتحاد حول یه قصه است...
  • حالا این سوال پیش میاد که اگه انسان چنین سرشت نیکی داره پس فجایع تاریخی نظیر کوره‌های آدم سوزی رو چطور میشه توجیه کرد؟

در واقع انسان‌ها جنبه‌های تاریکی هم دارند و دست به جنایت‌هایی می‌زنن که از هیچ موجود دیگری تا حالا بر نیومده!

همان سازوکاری (هورمون اکسی‌توسین) که ما رو نسبت به دوستان، نزدیکان‌مون و افراد هم‌فکر و هم‌طبقه‌مون علاقمند می‌کنه موجب می‌شه نسبت به دیگران نه فقط بی‌علاقه بلکه متنفر و منزجر بشیم; همدلی در آنِ واحد بزرگترین فضیلت و رذیلت ماست!

اما با این وجود باز میتونیم بگیم میل انسان به خیر بیشتر از شره



  • یه مثال دیگه: طبق آمار جنگ‌ها، سربازان در نبرد مستقیم و تن به تن (رو در رو) غالبا به هم دیگه شلیک نمی‌کنن و فقط از ۲۵% فشنگ‌ها‌شون استفاده کردن و تازه خیلی وقتا بصورت عمدی تیرشون خطا رفته! اینجاست که ژنرال‌ها به جای سرباز از موشک بدون سرنشین و پهباد و... استفاده می‌کنن! حتی طبق تحقیقات دلیل سربازان خط مقدم برای جنگیدن ایدئولوژی و این داستانا نیست، بلکه رفاقت و همدلی با هم‌سنگری‌هاشونه!
  • سوال بنیادی: اینکه انسان‌ها به یکدیگر بدبین باشن و ذات انسان رو شر بدونن، بیشتر از همه به نفع کی هست؟؟؟!!!

تحلیل تاریخی اثبات می‌کنه که میل ما به خیر بیشتره؛ آیا ما (اکثریت انسان‌ها به استثناء بیماران روان‌پریش و مجانین) از انجام جنایت و کشتن آدما لذت می‌بریم؟ چرا فیزیک بدنی ما مثل حیوانات وحشی نیست؟!


  • اما کار تمدن بشری از کجا خراب شد؟

بعد از عصر یخ‌بندان و تغییرات شدید اقلیمی زمین، انسان‌ها شروع کردند به یکجانشینی و مرزبندی و تملک زمین و کشاورزی (انقلاب کشاورزی)؛ اینجا بود که روزهای آزادی و برابری و برادری جاش رو به اختلاف طبقاتی و برده‌داری و تقابل با دیگری داد.لذا تمدن بشر با وجود همه مزایایی که در دهه‌های اخیر به ارمغان آورده، جنبه‌های تاریک و یا مبهم زیادی در سیر تکاملی اش داشته و حتی همین الانش هم می‌تونه تهدیدی بالقوه برای هستی و جهان باشه.(نظیر جنگ اتمی یا تغییرات شدید اقلیمی ناشی از صنعتی‌شدن جوامع)

  • طبق آزمایشات و تحقیقات مختلفی که صورت گرفته ثابت شده دایره‌های اجتماعی (محدوده‌های فکری) و پیش‌فرض‌های القاءشده تاثیر شدیدی بر تصمیم‌گیری‌های انسان می‌گذاره و او را از بی طرفی به سوگیری و انتخاب غیراخلاقی سوق می‌ده.
  • همچنین لازمه بدونیم همدلی مثل خورشید نیست که بر همه یکسان بتابه بلکه مانند نورافکنی است که روی یه ناحیه شدیدا می‌تابه (ناحیه خودی‌ها) و بقیه (دیگران) رو بی‌نصیب می‌ذاره.


  • سوال اساسی دیگر:

قدرت چگونه فاسد می‌کنه؟

طبق تحقیقات و آزمایشات و تحلیل تاریخی، رسیدن به جایگاه بالاتر و قدرت شرایط را برای فساد آدم‌ها مهیا می‌کنه؛ یعنی آدم‌ها از اولش فاسد نیستند ولی شرایط قدرت باعث می‌شه به فساد کشیده بشن.


جمع‌بندی

اگر با نگاهی منفی به سرشت انسان بنگریم، در واقعیت هم محقق می‌شه. این نگاه منفی برداشتیه که رسانه‌ها ساختن اما اگر ما با نگاهی متفاوت و واقع‌بینانه‌تر به انسان‌ها بنگریم و آزادی و مشارکت او رو در زیستن و در اجتماع بیشتر کنیم، اتفاقات خیلی خوبی رخ می‌ده نظیر این که: از بدبینی به تعامل می‌رسیم، از قطبی‌شدن به اعتماد می‌رسیم، از طردشدن بخشی از جامعه به حضور داشتن و استفاده از قابلیت‌ها‌شون می‌رسیم، از انفعال به شهروندی، از فساد به شفافیت، از منفعت فردی به همبستگی و نفع جمعی می‌رسیم و همه‌ی این تغییرات در صورتی رخ می‌ده که یک تغییر بنیادین با پایه‌های علمی رو باور کنیم و اون چیزی نیست مگر اینکه سرشت انسان بیشتر به خوبی گرایش داره تا شر.

  • آدم‌ها بصورت خودجوش و داوطلبانه می‌تونن دست به کارهای بزرگی بزنن؛ هیچ‌کس ما رو مجبور نکرده ویکیپدیا - بزرگترین دانشنامه تاریخ بشر - رو ویرایش و تکمیل کنیم یا در صفحه خرید آنلاین فلان محصول، نظرمون رو به اشتراک بذاریم.
  • البته ناگفته نماند که پژوهش‌ها نشون میدن در شرایط تهدیدآمیز و در جوامع فقیر و نابرابر (در شرایط ابهام و تهدید بقا) انسان خطرناک می‌شه ولی اگه در جامعه بستری برای رفع نیازهای بقا مهیا بشه و بعدش فرصت حضور فعال شهروندان ایجاد بشه، انسان‌ها به صورت خودجوش به آبادانی جامعه می‌پردازن.
  • راهکار دیگه رواداری است که به کاهش تعصب و نفرت و افزایش همکاری و سازندگی می‌انجامد؛ این که از سنگرمون بیرون بریم و با مخالفمون به گفتگو بشینیم و حرفش رو بشنویم.


حرف آخر: واقع‌بینی معادل یاس نیست؛ معادل دیدن انسان با همه کاستی‌ها و قدرتی است که داره؛ باور به سرشت نیک بشر است. ما فرشته نیستیم که از عرش اعلی اومده باشیم اما اون دیوی هم نیستیم که رسانه‌ها و صاحبان قدرت سعی می‌کنن بکنن تو کله‌مون!


منبع اصلی: کتاب آدمی یک تاریخ نویدبخش - نشر نو


خب امیدوارم از خوندن این مطلب لذت برده باشی. بازم تاکید می‌کنم که شنیدن خود پادکست یه چیز دیگه‌ست. پس اگه می‌خوای به قسمت چهارم پادکست رادیو راه گوش کنی، اینجا کلیک کن.


  • لینک خلاصه قسمت‌های دیگه:

اپیزود اول رادیو راه مجتبی شکوری: عشق

اپیزود دوم رادیو راه مجتبی شکوری: جادوی راه (خودشناسی)

اپیزود سوم رادیو راه: مسئله‌ی مرگ و زندگی

اپیزود پنجم رادیو راه: نشانیِ نبوغ

اپیزود هفتم رادیو راه مجتبی شکوری: انسان کافی


اگه هم دوست داری به نحو موثرتری این پادکست یا هر پادکست دیگه‌ای رو بشنوی و با چندتا پادکست خفن دیگه هم آشنا بشی، شاید این نوشته‌م بتونه بهت کمک کنه:

https://virgool.io/@jmohammadi/%DB%B2-%D8%A7%D8%B4%D8%AA%D8%A8%D8%A7%D9%87-%D8%B1%D8%A7%DB%8C%D8%AC-%D8%AF%D8%B1-%D8%B4%D9%86%DB%8C%D8%AF%D9%86-%D9%BE%D8%A7%D8%AF%DA%A9%D8%B3%D8%AA-oiwbawpxe3c2


تا بعد.


آدمخیر و شرتاریخآزادیمجتبی شکوری
یک چندپتانسیلی کنجکاو که در تلاشه با کسب و نشر آگاهی، دنیا رو به جای بهتری برای زندگی کردن تبدیل کنه.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید