گاهی نداشتن بهترین چیزی است که داریم. نه برای اینکه هدفی برای دنبالکردن داریم؛ نه برای اینکه افرادی که ندارن رو درک میکنیم و آدمهای مهربونتری میشیم؛ نه برای اینکه اگه بهدستش بیاریم، انگیزه و شور ادامهدادن پیدا میکنیم؛ فقط به اینخاطر که ما هم به جمع آدمهایی که چیزهایی ندارن اضافه میشیم. ما هم آدم معمولی میشیم مثل بیشتر آدمهای دور و برمون. گم میشیم میان آدمها. هیچکس ما رو با دست نشون نمیده. چهارچشمی ما رو دنبال نمیکنن. نمیترسیم اگه هر کاری میکنیم رو همه میبینن و میفهمن. سرنوشتمون برای مردم مهم نمیشه؛ و میتونیم کارهایی که دوستداریم رو انجام بدیم، هر چقدر که احمقانه و عجیب باشن.
وقتی معمولی باشیم میتونیم به راننده وحشی و مامور پلیس عوضی فحش بدیم. کاری که یک سلبریتی نمیتونه. میتونیم از وضع مملکت بنالیم و مسئولین را مسخره کنیم. کاری که یک فرهیخته نمیتونه. میتونیم عاشق بشیم و توی یک کافه وسط شهر، سرمون رو روی شونه یار بذاریم. میتونیم خسته بشیم، رها کنیم، قهر کنیم. کاری که آدمهای شاخص نمیتونن. میتونیم وسط مترو آهنگ گوش کنیم و برقصیم. میتونیم با دوستانمون خیابونا رو بالا و پایین کنیم و بلند بلند قهقه بزنیم. میتونیم موقع خرید چونه بزنیم. میتونیم بدون توجه به گرمشدن کره زمین بچهدار بشیم. حتی میتونیم تنها باشیم.
ما معمولیها رو کسی نمیتونه با تفاوتمون با جامعه تعریف کنه. ما خود جامعه هستیم. ما رو نمیشه در مقایسه با بقیه تعریف کرد. هیچویژگی بارزی نداریم که در نگاه اول به چشم بیاد. ما یکی از زیباترینها نیستیم، یکی از پولدارترینها نیستیم، یکی از باهوشترینها نیستیم. ما پربینندهترین اینفلوئنسر، بهترین مذاکرهکننده، برترین دوبلر، بامزهترین کمدین، بهترین استاد، محکمترین مدیر، و دغدغهمندترین مصلح نیستیم. ما رو تنها نزدیکانمون میتونن جدای از جامعه تشخیص بدن. مجموعهای از ویژگیهای معمولی هستیم که همه این ویژگیها در کنار هم در دیگران نیست و تنها همین ما رو از بقیه جدا میکنه. برای تعریف ما باید چند دقیقه حرف زد و به هزار موضوع مختلف متوسل شد. داشته بارزی نداریم که از دستش بدیم. و شاید همین نداشتن یک ویژگیِ قابلتوجه، بزرگترین داشته ما باشه.
وقتی چیز بزرگی برای از دستدادن نداریم، میتونیم خودمون باشیم و بیدغدغه کارهایی که دوست داریم رو انجام بدیم. هیچ جایی نیست که اگه ما رو اونجا ببینن، چیز بزرگی رو از دست بدیم. هیچ حرفی نیست که با زدنش از اهمیت بیفتیم. هیچ رفتاری نیست که تصویر ما رو در نگاه دیگران تغییر بده. نقطه اوجی نداریم که فرودی هم داشته باشه. اصلا اینقدر مهم نیستیم که دیده بشیم و برای قضاوت ما وقت بذارن. ما میتونیم مثل آدمهای معمولی عصبانی بشیم. میتونیم بلندبلند بخندیم. میتونیم گریه کنیم. میتونیم عاشق بشیم. ما معمولیها بیشتر فرصت داریم خودمون باشیم و اصیل زندگی کنیم.
گاهی نداشتن، بهترین چیزی است که داریم.
پ. ن. البته بخواهم موضوع رو کامل کنم، معمولیبودن نگاهی هست که هر فرد نسبت به خودش داره. یکی میتونه از دید بقیه چیزهای متمایزی داشته باشه ولی خودش رو فردی معمولی بدونه. یا برعکس فردی که از دید بقیه معمولیه، خودش رو در یک ویژگی خاص برتر ببینه. آرامش و اصالت معمولیبودن بیشتر تحت تاثیر نگاهی هست که به خودمون داریم. اگر خودمون رو معمولی ببینیم، به آرامش میرسیم؛ مستقل از اینکه جامعه ما رو چه شکلی میبینه. اما باید پذیرفت که افرادی که ویژگیهای بارزی دارن، برای معمولیبودن باید خیلی تلاش کنن.