کوثر دری نوگورانی
کوثر دری نوگورانی
خواندن ۲ دقیقه·۵ ماه پیش

Read and Write!

بنویس و بخوان ... کتاب بنویس و کتاب بخوان ...

بخش اعظمی از اوقات فراغتم به همین کارها می‌گذرد...

اول فقط می‌خواندم. از کلاس اول یا دوم کتاب‌های طولانی‌تر را شروع کردم. هنوز هم آن‌ها را دارم. بعد نوشتن را هم شروع کردم. کلاس دوم یکی از اولین کتاب‌هایم را نوشتم؛ روی صفحه‌های کاغذهایی که دو طرفشان سفید بود و نصف شده بودند و با همان خط کودکانه‌ی خودم.

همین‌طور جلو می‌رفتم. از کتاب چهار صفحه‌ای بگیر تا مثلا پنجاه صفحه. توی کاغذهای مختلف؛ در انواع اندازه‌ها. آپنج، نصف آپنج، توی کاغذ سفید بی‌خط... بعد فراتر رفتم. توی کلاسور، توی تقویم و توی دفتر هم می‌نوشتم. یک تقویم برداشتم و نزدیک دویست و پنجاه یا دویست صفحه داستان نوشتم... دو داستان در یک دفتر نوشتم؛ با همان خط تا حدی بد و درشتی که داشتم. توی کلاسور شصت صفحه نوشتم.

هشت سالگی می‌نوشتم؛ نه سالگی می‌نوشتم؛ شاید ده سالگی؛ یازده سالگی؛ دوازده سالگی...

و بعد رسیدم به جایی که الان هستم. رمان بالای دویست صفحه. فونتی که دلم می‌خواست را خریدم و نوشتم و نوشتم و نوشتم...

نزدیک یک سال طول کشید تا تکمیلش کردم، اما بعد یک کتاب جذاب تخیلی و پخته از آب درآمد. مثل باقی کتاب‌ها برایش شماره صفحه گذاشتم، فونت‌های مختلف به کار بردم، اسم برای کاراکترهایم گذاشتم، ازشان یک انسان واقعی ساختم... و حالا بخشی از زندگی‌ام شده‌اند؛ شخصیت‌هایم...

حالا تابستان است؛ تابستانی درست قبل رفتنم برای اولین بار به دبیرستان و کلاس هفتم... از کلاس دوم می‌نوشتم و می‌نوشتم و حالا همچنان ادامه می‌دهم.

با کتاب و داستان بزرگ شدم؛ یک عالمه کتاب خریدم، در اپلیکیشن‌های کتابخوانی اشتراک گرفتم، بیشتر از سی کتاب از طاقچه گرفتم و چندتایی هم از فیدیبو. برای طاقچه‌ام یک پروفایل درست کردم. نظرات را می‌خواندم و نظر می‌دادم و دنبال کتاب می‌گشتم. خارجی و ایرانی، هردو...

حالا هم که ویرگول. اوایل همین امسال، ۱۴۰۳، کتاب دوم را شروع کردم. لپتاپ را برمی‌داشتم و مدتی طولانی می‌نوشتم و دنیایم را می‌ساختم.

کتاب‌هایی که دوست داشتم را خریدم؛ تمام مجموعه‌ی آرتمیس فاول، مایکل وی که بیشتر جلدهایش را در طاقچه یا فیدیبو یا در طبقه‌ی کتابخانه‌ام داشتم، تمام مجموعه‌ی مجیستریوم را خواندم، دو مجموعه از مجموعه‌های سه‌گانه‌ی دلتورا را خریدم و همه‌ مجموعه‌هایش را خواندم، مجموعه‌ی هفت نشانه را که پنج جلدش را خوانده بودم و خریده بودم...

کتاب‌هایی که بهشان عشق می‌ورزیدم و زندگی‌ام را زیباتر می‌کردند؛ بیشتر از صدتا کتاب داشتم که تقریباً همه را خوانده بودم؛ کتاب قرض می‌گرفتم، از اعضای فامیل، دوستم، کتابخانه‌ی مدرسه و والدینم...

و الان در جایگاهی هستم که دارم دو داستان می‌نویسم...

هنوز هم دارم کتاب می‌خوانم و کتاب می‌نویسم...

سال‌ها گذشت و هنوز...
تجربهنوشتنشروع نوشتنخواندنکتاب
من کوثرم؛ گاهی یه نویسنده، گاهی یه کتابخون قهار، گاهی یه دوست و گاهی یه کلاس هفتمی.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید