ویرگول
ورودثبت نام
الهه دانش منش
الهه دانش منش
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

شارون استون


مرد از زن که به شدت احساس زیبایی می‌کرد، پرسید:
ـ ببخشید، شما «شارون استون» نیستین؟
زن با عشوه گفت: نه ... ولی.
و پیش از آن‌که ادامه بدهد، مرد گفت: بله، فکر می‌کردم. چون... زن حرفش را برید، ولی همه می‌گن خیلی شبیهشم. اینطور نیست؟

مرد قاطع گفت: نه، همه اشتباه می‌‌کنن. به خاطر این‌که «شارون استون»، زن خوشگلیه، ولی شما متأسفانه اصلا خوشگل نیستین. به همین دلیل، من فکر کردم شما نباید «شارون استون» باشین.
زن تازه فهمید که رو دست خورده، با عصبانیت فریاد کشید: بی‌شرف! مگه خودت خواهر و مادر نداری؟
مرد آرام گفت: چرا. ولی اونها هیچ‌کدوم فکر نمی‌کنن که شبیه «شارون استون» هستن...

? داستان کوتاه «سوفیا لورن» | سیدمهدی شجاعی

داستانداستان کوتاهسوفیا لورنسید مهدی شجاعیشارون استون
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید