ویرگول
ورودثبت نام
کیوان فهیمی
کیوان فهیمی
خواندن ۴ دقیقه·۲ سال پیش

اگه زمین دست جانداری جز انسان بود چی می‌شد؟


تا حالا به این فکر کردید اگه به جای انسان یکی دیگه از جانداران تکامل پیدا می‌کرد چی می‌شد؟ مثلا یکی از اون‌ها که بال دارند، یا یکی از اون‌ها کە چهار‌پا دارند؟ یا آبزیان؟ یا زیرخاکیا، مثلا کرم خاکی؟ فکرش رو بکنید اگه کرم خاکی، یا خرچسونە، یا ارە ماهی، یا هشت پا، بز، شغال، کبوتر، خفاش، لک لک یا هر موجود دیگەای تکامل پیدا می‌کرد و بە موقعیتی می‌رسید کە الان انسان در زمینه‌های فن‌آوری، زندگی اجتماعی، فرهنگ، تعاملات و هر چیز دیگری بهش رسیده، دنیا چه جور جایی بود؟

من تصور می‌کنم در اون شرایط، ما انسان‌ها تعدادمون انقدری کە الان هستیم نبود، حتی ممکن بود منقرض شدە باشیم و استخون‌های قدیمی چندتا‌یمان توی موزەها و مراکز‌پژوهشی اون موجودات تکامل یافتە نگهداری می‌شد، البتە اگە اون‌ها در مسیر تکاملشون بە موزە و پژوهش در تاریخ و این جور مسائل هم علاقمند می‌شدند. در کل وضعیت و زیست ما رو نوع تکامل اون‌ها مشخص می‌کرد. ممکن بود جزو موجودات رها شده‌ باشیم و تا زمانی کە برایشان خطری ایجاد نمی‌کردیم باهامون کاری نداشتند. البته اگە اون‌ها موجودات گوشت‌خواری بودند و دست برقضا از گوشت ما خوششان می‌اومد، و در پخت و یا نوع مصرف گوشت انسان بە پیشرفت‌های زیادی دست پیدا می‌کردند، احتمالا سە گروه می‌شدیم. یک گروهمون پرورشی می‌شدیم، مثلا یە جاهایی ایجاد می‌شد بە اسم انسانداری یا پرواربندی انسان، اونجا انسان‌ها رو پروار می‌کردند تا بعد از رسیدن به شرایط مناسب منتقل کنند به کشتارگاه‌ها. سالن‌های پر از انسان کە با چشمانی مملو از ترس و داد و فریاد توی هم می‌لولند رو تصور کنید، و اون ورتر یە تعداد دیگه که بە صف ایستادند و دارند هدایت می‌شن بە سمت گیوتین‌ها. آن‌سوتر لاشە‌های آویزان شده‌ی بی سر انسان. توی مراحل بعدی هم، کز دادن مو و پوست و خالی کردن محتویات شکم و تکە تکە کردن اعضا و بستە بندی. شاید یە تعداد لاشه را هم درستە و قطعه قطعه نشده آویزون می‌کردند توی تعدادی وسیلە نقلیە کە بفرستند تولیدی‌های کنسرو، سوسیس، کالباس یا خوراکی‌هایی شبیه به این‌ها. روی قوطی و کاور کنسرو و سوسیس، کالباس‌هاشون عکس تعدادی از ما کە چاق و چلە‌تر بودیم زده می‌شد. چاقی دیگە برامون دردسر نبود، بلکە مزیت هم بود.

یە دستە دیگەمون احتمالا بصورت بدوی و وحشی توی کوه‌ها و جنگل‌ها زندگی می‌کردیم، دور از چشم اون موجوداتی کە تکامل پیدا می‌کردند. بە احتمال زیاد یکی از شکارهای با ارزششان بودیم. می‌اومدن، شکارمون می‌کردند و با جسدمون عکس یادگاری می‌گرفتند، حتی توی آلبوم‌هاشون عکس‌هایی رنگ و رو رفتە‌ای از اجدادشون نگه می‌داشتند کە بال، پنجه یا منقارش رو گذاشتە روی لاشە تنومند یکی از اجداد ما. ممکن بود تعداد اندکی از اون موجودات تکامل یافتە، مخالف شکار و مصرف بی رویە‌ی گوشت ما انسان‌ها بشن، کمپین نە بە شکار انسان، یا نە بە مصرف بی رویە گوشت انسان راه بندازند، با بچە‌های انسان‌ها عکس می گرفتند و زیرش پست می‌گذاشتند که بە این چشم‌های معصوم نگاە کنید، چه‌جوری می‌شە تصور کرد موجودی بە این نازنینی رو خورد؟ بگذاریم انسان‌ها راحتتر بە زیستشان ادامە دهند، زمین مال آنها هم هست. البتە انسانداری‌ها، کشتارگاه‌ها و شکارچیان و خورندگان گوشت انسان احتمالا گوششان بدهکار این حرف‌ها و پست‌ها نبود.

یە دستە دیگە‌مون رو احتمالا اهلی می‌کردند و بە کار می گرفتند، مثلا اگە یە موجود چهار پا، یا حتی بالدار بە تکامل می‌رسید، باتوجە بە اینکە دست‌های ما انسان‌ها خیلی کاربردی‌تره، در این راستا ازمون استفادە می‌کردند، می‌شدیم کارگران بی جیرە و مواجبشون، توی جاهای مختلف و بستە بە نوع پیشرفت و فن آوری هایی کە بهش دست پیدا می‌کردند ازمون کار می‌کشیدند. اولین یافته‌های دارویی رو اول روی ما امتحان می کردند، یە جاهایی باربر می‌شدیم، مثلا توی تولیدی‌هاشون یا مزارعشون، از یە تعدادمون ممکن بود دزدکی استفادە جنسی هم بکنند، حتی یه عدە از بی خیالترین‌هاشون فیلم می‌گرفتند و پخشش هم می‌کردند. احتمالا این‌هم جزو اون مواردی می‌شد کە مدافعین حقوق انسان‌ها در مخالفت باهاش کمپین راه می‌نداختند. یە احتمال دیگە هم اینە کە ممکن بود ما رو فراتر از این کارهای روزمره به کار بگیرند، یعنی بە مرور زمان متوجە می‌شدند کە ما انسان‌ها بە دلیل فیزیک و جثە خاصمون امکان انجام کارهای زیادی رو داریم، کارهایی کە اونا یا توانش رو نداشتند یا حالش رو. احتمالا سعی می‌کردند تعداد ما بیشتر بشە، تعداد انسانداری‌ها رو افزایش می‌دادند و کاری می‌کردند زاد و ولدمون افزایش پیدا بکنە، بعد دستە بندیمون می‌کردند و گروە گروە روانەامون می‌کردن برای انجام کارهای مختلف. یه عدەمون رو جنگجو بار می‌آوردن و می‌فرستادنمون بە جنگ با جنگجوهایی از جنس خودمان کە یە جای دیگە پرورششون دادند. یە عدە‌امون رو می‌فرستاند توی کارخونەهاشون، یا هر جای دیگە‌ای کە توانمندی‌های ما بکارشون می‌اومد و ازمون بی‌گاری می‌کشیدن. به احتمال زیاد خیلی زود به این نتیجه می‌رسیدند که کنترل ما انسان‌ها حتی در گروه‌ها و دسته‌های پر جمعیت هم کار سختی نیست و ما رو به هرکاری وا می‌داشتند. ابزار و راه‌های کنترل نافرمانی و سرکشی احتمالی ما رو هم به مرور پیدا می‌کردند. جنگ‌ها و کشت و کشتارها، کارهای یدی و سخت رو می‌انداختند گردن ما و خودشون از آنچه ما عامل تولید و فرآوریش بودیم استفاده می‌کردند و لذتش رو می‌برند. حتی ممکن بود بر سر مالکیت بر تعداد بیشتری از ما انسان‌ها درگیر بشن و یا روش‌ها و تکنیک‌هایی برای جذب ما به سمت خودشون به‌کار ببرند و یا حتی می‌دزدیدنمون.

شاید اون موقع در تنهایی‌هامون به این فکر می‌کردیم اگه به جای اون موجودات تکامل یافته ما انسان‌ها شانس تکامل رو پیدا می‌کردیم زمین جای قشنگ‌تری می‌شد برای زندگی.

انسانداستانناداستانجستارطنز
من سال‌هاست می‌نویسم و سال‌هاست فقط برای خودم می‌نویسم بدون حتی کوچکترین تلاشی برای انتشارشان. حالا اما با تکیه بر انگیزه‌ای والا دارم سعی می‌کنم به فکر انتشار نوشته‌هایم باشم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید