انسان با اختیار آفریده شده. گرچه اختیارات انسان محدوده ولی به هر حال مختاره که با عقل خودش مسیر زندگی و راهی که میخواد بره رو انتخاب کنه. یه استاد داشتم که مثال اختیار انسان رو خیلی ساده و قشنگ زد:
فرض کنید تو یه باغ بزرگ و پر از میوه های گوناگون هستید. به شما اجازه داده میشه هر چقدر میخواید و از هر نوع میوه ای که میخواید بچینید؛ این میشه اختیار مطلق.
حالا فرض کنید تو یه بشقاب فقط یه سیب هست و به شما اجازه داده میشه هر چقدر و از هر نوعی میخواید میوه بردارید؛ این میشه جبر مطلق.
و در نهایت فرض کنید یه جعبه میوه گوناگون دارید، بعضی ها خرابن و بعضیا سالم. به شما اجازه داده میشه ده تا میوه به اختیار خودتون بردارید؛ این میشه چیزی بین جبر و اختیار و واقعیت چیزی که هست.
به نظر من که مورد سه عقلانی تر و منطبق تره بر دنیای ما.
فرض کنید تو میوه فروشی، خود میوه فروش اجازه داده از جعبه هر چی میخواید بردارید، حالا شاگردش میاد و شما رو مجبور میکنه به هر دلیلی میوه های خاصی رو بردارید (دقت کنید: مجبور میکنه نه پیشنهاد میده)
حتی اگه حق با شاگرد میوه فروشم باشه در نهایت یه حس نفرتی تو دل شما ایجاد میشه، چرا که آزادی و حق انتخاب و فرصت تجربه کردن از شما گرفته شده. واسه همین سعی میکنید به هر روشی شده شاگرد میوه فروش رو دست به سرش کنید و طعم میوه ممنوعه رو بچشید!
این روزها جامعه ما خیلی شبیه شاگرد میوه فروشه، هر میوه ای که میخوایم برداریم تو کارمون دخالت میشه و جلوش گرفته میشه در حالیکه شاید ما اصلا قصدمون از برداشتن اون میوه چیز دیگه ای باشه.
واسه بازکردن توئیتر و یوتیوب باید فیلترشکن بزنیم، واسه استخدام باید راجع به عقایدمون دروغ بگیم، واسه عبادت سربازا با زور به صف میشن!
انگار بهشت در اختیار یه عدّس و فقط یه راه واسه رسیدن به خدا وجود داره!
این نقل قول معروف :
راههای رسیدن به خدا به عدد آدمهاست.
باور کنید میشه تو یوتیوب فیلم آموزشی دید و رفت بهشت! باور کنید میشه ریشو از زیر زد و وجدان کاری داشت، باور کنید میشه ریش داشت و دزد بود. مطمئنم یه خدا گفتن سر نگهبانی از هزار رکعت نماز زوری و بدون وضو تو سربازی قبول تره.
آدم فاسد هر چقد آرایش بشه و مجبور بشه بره بهشت در نهایت فاسده و آدم درست هر چقدرم میوه های خراب دم دستش باشه کنار میزنه و میوه سالم رو میچینه، بهشتی که زوری پر بشه خیلی با جهنم فرق نداره!
آقا رضا مارمولک خیلی زیبا فرمودن :
خدا که فقط متعلق به آدمهای خوب نیست، خدا، خدای آدمهای خلافکار هم هست و فقط خود خداست که بین بندگانش فرقی نمیگذارد فیالواقع خداوند اِند لطافت، اِند بخشش، اِند بیخیالشدن و اِند چشمپوشی و اِند رفاقت است. رفیق خوب و با مرام همه چیزش را پای رفاقت میگذارد. اگر آدمها مرام داشته باشند هیچوقت دزدی نمیکنند ولی متأسفانه بعضاً آدمها تکخوری میکنند و این بدِ روزگار است … بایستی ما یک فکری به حال اهلیشدن آدمها بکنیم اهلیکردن یعنی ایجاد علاقهکردن و این تنها راه رسیدن به خداست و خیلی هم مهم است…
اینا عقاید شخصی من بود، میدونم خیلی از استدلالها له و علیه این اعتقادات وجود داره ولی واقعیتی که با ذهنم بهش رسیدم اینه. منظورم از کلیت این مطلب این بود که اولا بهشت زوری نمیشه و دوما چون یه دندون خراب تو دهن هست نباید همه دندونا رو کشید. (ساده ترین تطابقش با واقعیت فیلتر یوتیوبه که حرص منو درآورد و زمینه ساز نوشتن این مطلب شد:)) )
خود خدا تو بهشت درخت ممنوعه رو فیلتر نکرد ولی اینجا نه خود درخت که شیش هکتار بغلیشم حصارکشی شده :))