حسام و رشید دو تا رفیق بودن که توی پیادهرو برای خودشون قدم میزدن. اطراف پیادهرو درختهای بلندی وجود داشت که شاخ و برگشون برای پیادهرو مثل سقف شدهبودند. پرندههایی که روی شاخهها مینشستند، دل پری داشتند و حسابی روی پیادهرو خرابکاری کردهبودند.
حسام با وسواس خاصی روی قسمتهای تمیز پیادهرو پا میذاشت و درعوض رشید دنبال خرابکاریها بود. آخر سر حسام که حسابی چندشش شده بود پرسید: «چرا انقد کثیفی؟!». رشید یه لبخند زد و ادامه دادند. یکی دو دقیقه بعد یه پرنده سر حسام خرابکاری کرد. ظاهراً نشانهگیری پرندههای بالای قسمتهای تمیز بهتره!