علی خالقی
علی خالقی
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

غروبم کردند

خورشیدِ بی‌رمق، به آرامی در حال غرق‌شدن در دریا بود. هُرم گرمای هیزم‌ها پوست صورتشان را نوازش می‌کرد. بوی دود آتش، بوی چایِ دم‌کشیده در لیوان و بوی شور دریا با هر نفس به مشام می‌رسید. ترانه و سهیل، خیره به افق، اولین غروبِ اولین روز زندگی‌شان را می‌گذراندند.


-‌ سهیل، من خیلی دوست دارم طلوع خورشید رو هم کنار دریا با هم ببینیم.

-‌ خب ببینیم!

-‌ من عاشق طلوعم. بهم حس زندگی می‌ده. تو چی؟

-‌ من عاشق تواَم.

‌- اون که وظیفته، بین طلوع و غروب چی؟

-‌ اممم. نمی‌دونم. تا حالا بهش فکر نکردم.

-‌ خب الان فکر کن. بگو دیگه.

-‌ من غروب رو دوست دارم.

-‌ چرا؟

-‌ چون بعدش تاریکیه. آرامش بعد از غروب رو دوست دارم. سکوت و سکون دنیا. انگار همه تلاش‌های بی‌معنی برای معنی‌دادن به زندگی متوقف می‌شه و دنیا می‌فهمه قرار نیست این همه حرکت و تقلا به نتیجه‌ای برسه.

-‌ چرا از این زاویه نگاه نمی‌کنی که طلوع یه شروعه؟ یه فرصت دوباره برای زندگی کردن. انگار همه از یه مرگ موقت بیدار می‌شن و یه جون تازه پیدا می‌کنن. یه فرصت دوباره داری که به زندگی معنی ببخشی.

-‌ ببین به نظرم طلوع و غروب مثل تولد و مرگه. من حالِ یه تولد دوباره رو ندارم. ترجیح می‌دم ادامه همین مسیری که اومدم رو بدم و بمیرم تا اینکه برگردم به روز اول زندگی و دوباره شروع کنم. تو چی؟ دوست داشتی دوباره از اول شروع کنی؟ راه رفتن رو یاد بگیری، بری مدرسه و کل این مسیر رو دوباره بیای جلو؟

-‌ تولد یه باره ولی طلوع هر روز زندگی هست. نه دوست نداشتم از اول زندگی کنم و همه چیز رو دوباره یاد بگیرم؛ ولی دوست داشتم با دانشی که الان دارم از اول زندگی کنم. این یعنی بیست و چند سال فرصت بیشتر؛ مثل طلوع. طلوع چیزای قبلی رو ازت نمی‌گیره. فکر کن می‌تونی چیزی که شروع کردی به یادگیریش و کلی هیجان داری تا کامل بلد شی رو با شروع روز بری سراغش. می‌تونی یه چیز جدید رو با طلوع تجربه کنی. همه جا روشن می‌شه و پر از انرژی. کجای غروب قشنگه؟ همه چی حوصله‌سربر و دلگیر.

-‌ ترانه کاش دنیا همین‌قدر فانتزی بود. کاش واقعاً آدم انقدر هیجان برای شروع فردا رو داشت. به نظر من دنیا خیلی کثیفه. حداقل شب یه پارچهٔ مشکی روی این کثافت‌ها می‌ندازه و می‌شه تحملش کرد. میشه چند ساعت از دست و پا زدن برای هیچ و پوچ دست کشید و بی‌خیال شد.

-‌ خب چرا تلاش نمی‌کنی تا به این دنیایی که به نظرت فانتزیه نزدیک بشی و تو هم یه انگیزه برای طلوع داشته باشی؟

-‌ منم یه روزی توی این دنیا بودم. غروبم کردند.

-‌ تموم شد؟ تاثیرگذار بود.




مطلب قبلیم

گلبولقرمزخسته-ویرگول(virgool.io)
توسعه‌دهنده موبایل و علاقه‌مند به خوندن و نوشتن
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید