خلیل
خلیل
خواندن ۲ دقیقه·۵ سال پیش

جادّه‌های خوب

از اینجا تا دریا دوتا جادّه هست که باید رفت تا به دریا رسید. یکی از اینجا تا اتوبان ساحلی. آن­‌یکی بعد از اتوبان ساحلی تا نزدیک شن­های ساحلِ دریا.

اتوبانِ ساحلی به­‌موازاتِ خطّ ساحل کشیده شده است. از اینجا تا اتوبان ساحلی ده دقیقه­ ای باید پیاده رفت. از اتوبان ساحلی تا ساحل دریا هم ده دقیقه ای باید پیاده رفت.

مشکل امّا این­‌ست که از عرضِ اتوبان نمی­شود گذر کرد. ماشین­ها با سرعت رد می‌­شوند و پلِ هوایی یا زیرگذری هم نیست تا از این­‌طرفِ اتوبان بشود رد شد و رفت آن­‌طرف اتوبان.

دریا نزدیک است. امّا نمی­‌توانیم از اتوبان رد شویم. وگرنه زود و راحت می­‌شد به دریا برسیم از اینجا.

روزها ماشین­‌های زیادی از این اتوبان می­‌گذرند و اصلاً نمی‌­شود رد شد. شب­‌ها هم ماشین­‌ها در تاریکیِ اتوبان اصلاً نمی­‌بینند اگر کسی در حالِ رد شدن از اتوبان باشد و امکانِ این که زیرش بگیرند زیاد است.

اگر سوار بر اسبی جوان و چابک به شتاب از عرض اتوبان بگذری ممکن است ماشین به اسب بزند امّا سوار چون ارتفاع بالاتری دارد... گو این­که این راهِ درستی نیست.

این سرِ اتوبان شهرِ دیگری­ است، آن سرِ اتوبان هم شهرِ دیگری­ است. اتوبان بی­‌توقّف از این شهر تا آن شهر ادامه دارد.

با بالون ازاین طرفِ اتوبان بشود رفت به آن طرف. بالن نداریم.

تمام کارهای روزانه ما این­‌طرفِ اتوبان است. این­‌طرفی که دریا نیست. آن­‌طرف که به دریا می­رسد انگار سرزمینِ دیگری­‌ست. از این‌­طرف آن طرف‌ی‌­ها را می­بینیم که هر روز وسایل‌­شان را برمی‌­دارند و به دریا می‌­روند. آن­طرفی­‌ها به این­‌طرفِ اتوبان کاری ندارند. ما که این­‌طرف هستیم آن­‌طرف را دوست داریم چون دریا را دوست داریم. دوست داشتیم می‌­توانستیم به­‌راحتی و بی­‌مشکل به دریا برسیم.

سال­هاست دریا نرفته­‌ایم. به­‌خاطرِ همین مشکل. این عرضِ سی­‌متری اتوبان را نمی­‌شود رد کرد.

گاهی فکر می­‌کنم لابد زیاد مهم نبوده، وگرنه حتمآ راهی پیدا می­‌کردیم. چون فکر که می­‌کنم می­‌بینم این مشکلِ بزرگی نیست.

با این­‌حال آنچه عملاً اتّفاق افتاده این بوده که از این­‌طرف به دریا راهی نیست.

داستانتخیلاتادبیاتامید
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید