حدیث صابری
حدیث صابری
خواندن ۲ دقیقه·۹ ماه پیش

نویسندگی و رقصیدن؟!

هنوز به ایده‌ی جذابی نرسیدم! ذهنم گرم نیست.
نمی‌دانم رقصیدن بلدید یا نه؟! من بلد نبودم. فعل گذشته به کار می‌برم اما این به معنی نیست که هم‌اکنون رقاصه‌ای درجه یک شده‌ام. می‌توانم بگویم حالا مثل گذشته شبیه ربات‌ها نمی‌رقصم و می‌توانم یه قر و قمیشی به بدنم بدهم.
همیشه دوست داشتم رقصیدن را یاد بگیرم، مدام در یوتیوب ویدیو آموزش رقص می‌دیدم. همواره در عروسی‌ها کنار زنان میانسال مجلس می‌نشستم و در حالیکه شیرینی خامه‌ای را در دهانم میگذاشتم و از بوی در هم تنیده‌ی تافت و عطرهای زنانه لذت میبردم به رقص آدم‌ها نگاه میکردم. به رقصشان نگاه میکردم و این حسرت در درونم میگذشت که کاش رقصیدن را بلد بودم و من هم در میانه‌ی میدان قر و غمزه می‌آمدم.
خلاصه این‌ها را گفتم که بگویم از یک جا به بعد به خودم گفتم:‌«زن حسابی، خجالت بکش! انرژی زنانه‌ات کجا رفته؟! برقص!»
از آن روز به بعد، گه‌گاه هنگام انجام دادن کارهای خانه آهنگ‌های رقص‌آور مورد علاقه‌ام را می‌گذاشتم و روی پاشنه‌ی پا حرکت میکردم و میرقصیدم. اعتراف می‌کنم آن‌زمان نمی‌دانستم هنگامی که دستانم را می‌چرخانم با پاهایم چه کنم؛ دستان و پاهایم همانند چوب خشک تکان میخورد. گفتم اینطور که نمی‌شود! البته از کسی که هیچوقت در دوران مدرسه نمره قابل قبولی در درس انعطاف نگرفته، چنین چیزی بعید نبود.
خلاصه؛ بعد از آن روز تصمیم گرفتم برای این تن نامنعطفِ گرم نشده برنامه‌ای بچینم و به سراغ ورزش رفتم و الحق و الانصاف تاثیری شگرف بر نرم شدن حرکاتم گذاشت. گویی شما پارچه‌ای را که از شدت سرما با ضربه‌ای میشکند را در آب گرمی بگذارید تا نرم و لطیف شود.
حالا همه‌ی این‌ها چه ربطی به پیدا نکردن ایده برای نوشتن داشت؟
همه‌ی این‌ها را گفتم که بگویم احساس می‌کنم موتور ایده‌پردازی ذهنم برای ایده‌ی جدید هنوز گرم نشده است. سرد سرد است و استارت نمی‌خورد! مثل ماشینی که شب تا صبح بیرون پارکینگ در کولاکی شدید بوده باشد و صبح استارت نخورد.
هنوز به ایده‌ی نابی نرسیده‌ام؛ حتی ایده‌ای که در پست قبل صحبتش را کردم نیز برایم هنوز گنگ و مبهم است. حالا مثل ایده‌ی ورزش برای نرم شدن تن، به دنبال راه‌حلی برای گرم شدن ذهنم میگردم.
خلاصه برایم انرژی مثبت فرستاده و دعایم کنید تا ذهنم گرم شود. من نیز به امید خدا اگر موتور ذهنم گرم شد و ایده‌ی خوبی متولد شد، راه و رسم رفته‌ی خودم برای گرم کردن موتور ذهن را در یکی از پست‌های بعدی با شما به اشتراک می‌گذارم.

نوشتننویسندگیرقص
اینجا برای ثبت روزمرگی است و فکرهایی که توی سرم میچرخن!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید