شازده کوچولو در یکی از سیارکهای مسیرش،
رعیتِ بیشمار و بیپناهی دید که همگی از بیثباتی و بیداد به تنگ آمده بودند
نزد اربابشان رفت و شرح ماجرا گفت.
ارباب پاسخ داد: ما خودمان با گوشت و پوست مان #رنج رعیت را حس میکنیم، همه چیز حل میشود، ما «امریه»اش را صادر کردهایم، رعیت فقط باید صبر کنند تا «زمینه»اش فراهم شود