Khvtiri
Khvtiri
خواندن ۲ دقیقه·۱۰ ماه پیش

درود بر بارش گلوله های سرخ | به قلم محمد خطیری

قسم بر بارش گلوله های سرخ جنگی

قسم بر توپ های جنگی که تمدن ها را نشانه گرفته اند

قسم بر تک تیرانداز ها که به سرعت روح را از بدن می ربایند

قسم بر سربازان که همچو سگی اهریمنی وفادارند به فرماندهان خود

قسم بر پرنده های ماشینی که درست از قعر جهنم آمده اند

بمب های خوشه ای را رها می کنند

تا ماننده انگوری با حبه هایی سرخ و زهر آلود

که با برخوردشان با زمین مانند صاعقه ای خشمگین

سیلی بر صورت زمین بزنند

قسم بر اشک کودکان وحشت زده

قسم بر ناله مادر بعد از قطع شدن سر کودکش بیخ تا بیخ

قسم بر پدری که دگر نمی تواند پدری کند و پدری اش ساقط شده

قسم بر رهبران دینی که سربازان را سحر و جادو می کنند با کلمات

قسم بر باران های اسیدی که دگر به ما لبخند نمی زنند


آنگاه که گلوله های سرخ و آتشین پوست را می شکافند

و در نهایت خود را به قلب تپنده می رسانند

قمقمه های خالی از مایع حیات

لعن و نفرین بر آرواره های شیطانی فرماندهان

از کرکس ها نترس

چرا که تو به آن ها بعد از مرگت زندگی می بخشی

نغمه ای از پرندگان به گوش نمی رسد

قهقه شیاطین را می توان تصور کرد

در این لحظه که درختان با باد سعی می کنند زمین را نوازش کنند

کجاست منجی های همه ادیان انسان ها

خدای خود را صدا نزنید

او درست در دستان شماست

جانی بگیر تا جانت را نگیرند

چاقو هایی که پوست و گوشت را پاره می کنند

در اینجا انسانیت مرده است

بنگر به من !

بنگر به من که در لحظه از یک خوک گل آلود هم پست ترم

با گلوله هایی که در دست دارم

فرشته مرگ شده ام

از این کار لذت می برم ؟!

در این لحظه از خود بی خود شده ام

تیر خلاص را بر پیشانی اش زدم

گلوله ام بوسه ای به جمجه اش زد و مانند گلی سرخ شکوفه داد

با شکوفه دادنش مرگ را هدیه کرد به وی

خشم را در چشمانم ببین و نظاره گر باش

در میدان نبرد مرا در آغوش بگیر

من هم چاقوی خود را به آغوشت می زنم

می گذارم تا برای مدتی در آنجا بماند

با دو انگشت نور دنیا را از صورتت می گیرم

دگر جز تاریکی چیزی نخواهی دید


این متن فی البداهه نوشته شده است
همچنین برای ساخت تصویر این نوشته از هوش مصنوعی Copilot استفاده شده است .
به قلم محمد خطیری
جنگداستان کوتاهنوشته کوتاهرمان کوتاه
ی آدم عادی توی ی دنیای غیر عادی !
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید