من در حال رفتنام و دیگر برایم فرقی ندارد چقدر از دلتنگی و عوارضش بگویی، چقدر از تنهایی و بی کسی گله کنی و چقدر از دنیای عجیبی که بعد از رفتن من تجربه می کنی ، دم بزنی . هیچ کدام از اینها برایم اهمیتی ندارد.
امروز تنها چیزی که اهمیت دارد این است که نه اجازه می دهم ردّی از روزهای تلخی که به نام عشق برایم رقم زدی بماند و نه دلی اسیر دل هر لحظه عاشق تو...
دوست ندارم با اشک بدرقهام کنی و طوری حرف بزنی که گویا من مقصر این داستان من درآوردیات بودم و من قلب این انسان عاشق را ، که تو باشی ، زیر پا له کردم .خودت می دانی که جعبه عواطفم خالی از هر حس دلسوزی و دلنرمی است و ابداً دلم برای قاتل احساسات ابریشمیام و آن همه عشقی که روزی به زندگی داشتم ، نمی سوزد .
بهتر است دست از سرم برداری . فکر می کنم عذاب دادن دل عاشقم کافی بود و نیاز به عذاب دادن وجدان همیشه بیدار من، که منتظر رنج کشیدن است ،نباشد .
برو و دست از سرم بردار .دیگر منتظرم نباش . وقتی با اولین پرواز از قلبات رفتم ، دیگر پشت پنجره های فرودگاه دنبال من نگرد. شاید انتخاب تو به عنوان همدم غیرمنطقی بود اما مطمئن باش آنقدر منطقی هستم که بدانم دوبار یک درخت را در جنگل دیدن یعنی گم شدن!!!👣🎭
تو مرا آزردی ...
که خودم کوچ کنم از شهرت ،
تو خیالت راحت !
می روم از قلبت ،
می شوم دورترین خاطره در شبهایت
تو به من میخندی !
و به خود می گویی: باز می آید و می سوزد از این عشق ولی ...
بر نمی گردم ، نه !
می روم آنجا که دلی به هر دلی تب دارد ...
عشق زیباست و حرمت دارد ... ☕️☔️