یادآوری به خودم:همیشه "همون کودک "بمون!
سلام توت فرنگی عزیزم!امیدوارم حالت خوب باشد!
اومدم تا بهت یچیزی رو بگم!یچیزی که خیلی وقته بهش فک میکنم,یه چیزی که خیلی وقت پیش می خواستم بهت بگم...
دوست دارم تو هیچوقت تغییر نکنی,دوست دارم تو همیشه "همون کودک"بمونی!
دنیا بده!آدماش بدتر!!!تو این دنیایی که پر شده از "آدم بزرگ های کثافت",تو "همون کودکِ"معصوم بمون!
چون کودک بودن بهتره(نه اینکه راحتتر باشه!!!فقط بهتره!),وقتی "همون کودک"باشی,هم تو شاد تر میشی و هم بقیه!چون یه کودک,هیچوقت,نمیتونه دل کسی رو بشکونه!چون یه کودک,نمیتونه زخمای عمیقِ غیر قابل درمان به کسی وارد کنه!چون یه کودک,نمیتونه یه دروغ رو جوری بگه که انگار واقعیه!چون یه کودک,فقط یه کودکه!اون همینقدر سادس!یه کودک,فقط میتونه یه کودک باشه!شاید بتونه یه کودکِ شاد یا یه کودکِ غمگین باشه(اونم فقط به خاطر شکستن عروسکش!)ولی فقط میتونه همینقدر تغییر کنه!
یه کودکِ شاد,فقط یه کودکِ شاده!
یه کودکِ عصبانی,فقط یه کودکِ عصبانیه!
همینقدر بی خطره!
ولی آدم بزرگا فرق دارن توت فرنگی!آدم بزرگا خطرناکن!نمیشه به آدم بزرگ ها اعتماد کرد!نمیشه اونا رو همینقدر ساده دید!
مواظب آدم بزرگا باش توت فرنگیِ من!مواظب اونا باش!
یه آدم بزرگِ عصبانی,فقط یه آدم بزرگ عصبانی نیست!اون....اینقدرا که فک میکنی ساده نیست!یه آدم بزرگ عصبانی یه هیولاست!
یه آدم بزرگِ غمگین,فقط یه آدم بزرگ غمگین نیست!اون میتونه مثل یه مار سمّی باشه!اون وقتی ناراحته....تو نمیتونی شاد بمونی!حتما باید ناراحتت کنه!
آدم بزرگا فقط بلدن از روی جلدِ کتاب قضاوتش کنن!به درونت اهمیت نمیدن,به احساساتت,به افکارت,به قلب و روحِ مهربونت...اونا فقط ظاهرتو میبینن توت فرنگیِ عزیزم!ولی یه کودک...همیشه احساساتتو میبینه و روحتو لمس میکنه!
به قول دوستِ عزیزم, شازده کوچولو:
آدم بزرگها اعداد را دوست دارند. وقتی با آنها از دوست تازه ای صحبت میکنی، هیچوقت از تو راجع به آنچه اصل است نمیپرسند. هیچوقت به شما نمیگویند که مثلاً آهنگ صدای او چطور است؟ چه بازیهایی را بیشتر دوست دارد؟ آیا پروانه جمع میکند؟
بلکه از شما میپرسند: “چند سال دارد؟ چند برادر دارد؟ وزنش چقدر است؟ پدرش چقدر درآمد دارد؟” و تنها در آن وقت است که خیال میکنند او را می شناسند!
اگر شما به آدم بزرگها بگویید: “من خانه زیبایی دیدم که روی پشت بامش کبوتران…” نمیتوانند آن خانه را مجسم کنند. باید به آنها بگویید: “یک خانه صدهزار دلاری دیدم!” آنوقت بلند فریاد می زنند: به به! چه خانه قشنگی!
( کتاب شازده کوچولو – اگزوپری)
ولی تو که قراره همیشه "همون کودک" بمونی نه؟همیشه قراره مثل یه کودک ساده و قشنگ بمونی... نه؟
روزها و شبها گذشتند به امید آن که خوبی بر دنیا حاکم شود،اما هیچ ندانستیم خوبی همان کودکیمان بود که مانند ثانیه گذشت!!!