حضرت حسن‌آقا
حضرت حسن‌آقا
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

جانم

می‌دانم اگر تنها باشد پاکت سیگارش هم همراهش هست، پس سعی میکنم زیاد حسرتش ندهم، شاید امروز یک نخ کمتر ریه‌هایش را دود کند.اما هنوز نمیتوانم دربرابر شنیدن اسمم از زبانش، مقاومت کنم؛ حتی تصور لمس حروف اسمم زیر انگشتانش، تمام سلول‌های تنم را وادار به واکنش می‌کند؛ بی‌اختیار می‌نویسم جانم! تیک پیامم آبی می‌شود، یقین دارم که خوانده و حالا هرچقدر دیرتر خواسته‌اش را بگوید یعنی دارد فکر می‌کند چگونه جواب «جانم» را بدهد...

داستان کوتاهسیگار
خسته در آستانه جوانی؛ مثلا سردبیر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید