من آدم زودی بودم !
آدمِ زود اعتماد کردن،زود شکستن،زود دلبستن،زود دلتنگ شدن،زود نوشتن،زود سفره ی دل را باز کردن،زود قهر کردن،زود آشتی کردن،زود عصبانی شدن،زود پشیمان شدن، زود به یاد آوردن،زود ماندگار شدن،زود حفظ کردن،زود دلگیر شدن،زود بخشیدن ...
من آدمِ تمامِ خصلت هایِ زود دنیا بودم !
روزها گذشت و من بزرگ شدم،من از اینکه آدمِ زودی باشم خسته شدم ،
یک جایی از زندگی ایستادم،یک نقطه پشتِ تمامِ اتفاقات زود زندگی ام گذاشتم و گذشتم !
من یاد گرفتم می شود به راحتی اعتماد نکرد،میتوانم قوی باشم،می توانم دل نبندم به این زودی ها،می توانم دلتنگی هایم را پشتِ تمامِ خنده هایم پنهان کنم،می شود حرفهایم برای خودم بماند،می توانم دیر قهر کنم ولی وقتی قهر کردم تا آن جایی که می توانم آشتی نکنم،یاد گرفتم آدم ها نباید خیالشان از بابتِ ماندگار بودنم راحت شود،باید هر لحظه که خواستم بتوانم همه چیز را بگذارم و بی آنکه به پشتِ سرم نگاهی کنم از تمامِ خاطره ها و آدم ها رد شوم ...
از آن روز به بعد اگر کسی مرا جا بگذارد لا به لای خاطره ها،روز ها،ساعت ها،ثانیه ها،لحظه ها،دیگر غصه نمی خورم،نمی شکنم،دلم تنگ نمی شود،بی طاقت نمی شوم،زود اشکم در نمی آید ...
من جایی در زندگی ام تصمیم گرفتم برایِ همیشه خودم را از آغوشِ تمامِ روزهایی که مرا و احساسم را بلعیدند نجات دهم .
من سر قولی که به خودم دادم ماندم،از خودم قول گرفتم به خاطر خدا هم که شده دیگر به آن روزها و حس های لعنتی برنگردم.
من سرِ قولم ماندم ...
#من-و دیگر هیچ