الان که دارم می نویسم، معدم درد میکنه. اصلا همین درد باعث شد بنویسم! شاید بپرسید چرا درد میکنه؟ جواب یه کلمه س، رفلاکس معده. اسم خاصی داره مگه نه ؟ اما همون سوزش معده خودمونه. وقتی سوزش معده داری انگار تو معدتو آتیش زدن و این آتیش تا سینت میاد. به خاطر این آتیش نباید چیز هایی که توش اسید داره رو بخوری مثل گوجه، پیاز، پرتغال و خیلی چیز هایی دیگه ولی ما چیز های بدون اسیدم میخوریم بازم آتیش شعله ور میشه. خلاصه گرفتار شدیم. البته بیشترش به خاطر اضطرابه از شما چه پنهون من شبا اضطراب دارم. قبلا خیلی شدید بود ولی الان بهتر شده. اصلا بعده همین اضطرابا آتیش معده ماهم روشن شد.خلاصه اضطراب خیلی چیز مزخرفیه. هم نمی زاره هیچ کاری انجام بدی هم به بدنت اسیب می زنه. همین اضطراب باعث شد دو واحد بی افتم. البته درد معده بعد اضطراب و استاد عقده ای هم بی تاثیر نبود. واقعیتش استاده اصلا درس نداد ینی بلد نبود درس بده . فقط روخونی میکرد. درسش مفهمومی بود خودم نمی تونستم بخونم باید یه بلد توضیح می داد. حالا همین استاد نابلد توضیح که نداد هیچ هر عقده ای هم از دوران دانشجویی خودش داشت هم سر ما خالی کرد! می گفت : من دوران دانشجویی خودم اینقدر درس خوندم که بیمارستان بستری شدم! شما هم باید مثل من باشید! حالا راست و دروغش رو خدا میدونه. الانم که داریم به انتخاب واحد نزدیک میشیم و امیدوارم دوباره بيشتر درسا رو به پروفسور نابلد ندن!
بیا استرس اینم به اضطراب های دیگه اضافه شد. حالا که فکرش رو میکنم از وقتی رفتم دانشگاه اضطراب گرفتم بعدشم معده درد شروع شد. این همه درس بخون، اضطراب بگیر برای آینده ای که معلوم نیست!