همه ما ادم ها عاشق داستانیم یه داستان عالی. ما ها دوست داریم که با بقیه ارتباط برقرار کنیم و به بقیه گرو ها تعلق داشته باشیم.
هر ادمی یک داستان دارد و این داستان ها دلیل ارتباط ما ادمان. داستان ها تحریک کننده ان و همیشه چیزی برای باور کردن به ما می دن داستان نویسی شروع قصه ارتباط با دنیای دیگرانه.
ما از بچگیمون با قصه بزرگ شدیم با شخصیت اصلی قصه که قهرمانمون بوده ارتباط برقرار کردیم . همیشه دوسش داشتیم و تو رویاهای خودمون میخاستیم جای اون قهرمانه باشیم حتی اداشو در میوردیم لباسشو میپوشیدیم و کلی قصه های دیگ
دقت کردین اینم قصه ماهاست همممون یه دردای مشترکی داریم و برای دردهامون مینویسیم و فک میکنیم و دنبال چاره ایم بعضی وقتام دردی نیست وفقط یه داستانه داستانی که ما رو به به بقیه معرفی میکنه تمام درد دنیا گفته شدن و شنیده شدنه
من همیشه با خودم فک میکردم کسایی که توی سلول انفرادین چقدواسشون سخته و بزرگترین درد اینه که تا ماه ها نتونی با کسی صحبت کنی، یادمه این با یکی از نوشته های دکتر شریعتی درک کردم و دیدم اونجا تها درمان نوشتن و ارتباط با خداست
ما الکی سرمونو شلوغ کردیم هی سرک میکشیم به اینستا یا سرک میکشیم به توییتر یا هر شبکه اجتماعی دیگه
درد داریم نه لزوما دردی نیست ما داریم قصه بقیه رو دنبال میکینم یبار یه چیزی شنیدی و کنجکاوی کرد یا با گوینده اون داستانه حس همدردی داشتی و اونوقت دکمه فالو رو زدی حالا داره
از ادامه قصه میگه ما ههمون قصه نویسیم و هر کس به سبک خودش قصه من یا تو همه ما قصه هایی داریم نانوشته
قصه شما چیه؟