ویرگول
ورودثبت نام
لیلی عباسی (لام_مث_لیلی)
لیلی عباسی (لام_مث_لیلی)
خواندن ۴ دقیقه·۴ سال پیش

چالش یادگیری | روز دهم | هیچ

امروز از اون روزایی بود که میخاستم اصلا چیزی ننویسم. اصلنم ذهنم دنبال این نبود که بخام درباره چیز خاصی بنویسم. حقیقتش چند روز بود که شاید اونجور که دلم میخواست و وقت میگذاشتم از نوشته هام بازخورد نمی گرفتم. و پیش خودم گفتم اصلا بزار یه روز ننویسم ببینم بودن و نبودنم چقد توی این دنیا اثر داره.

چقد این عکسه درد داره
چقد این عکسه درد داره

خوب این فکر شاید طبیعی و یا شاید هم طبیعی نبود. شاید خیلیامون نوشته هامون رو مثل یه اثر هنری می بینیم که منتظر تحسین و تایید دیگران میشیم. یا شاید هم می نویسیم چون نوشتن رو دوست داریم...

و بعد که دوباره داشتم افکارم رو مرور میکردم به این فک کردم:

دیده شدن برای ما مهم تره یا نوشته شدن

اصلا نوشته شدنه خودش با هدف دیده شدنه نیست. مگه نه اینکه میایم اینجا می نویسیم تا ما رو ببینن. یا شایدم نه، میخایم که بنویسیم چون شاید این ویرگوله «جایی برای نوشتن».

خیلی دوس دارم بدونم که همه دوستایی که اینجا می نویسن هدفشون بیشتر کدومه؟؟؟

یادمه چند روز پیش یه اقایی روشی رو معرفی کرده بود تا اگ پستی رو ویرایش کردین بتونین دوباره کاربرا رو ازش مطلع کنین تا بخونن، این پست میتونه از سالها پیش باشه و الان ویرایش شده.

خوب یجورایی هممون نیاز به دیده شدن داریم. ما رو ببینن. تایید بشیم. ولی اگه نشدیم چی؟؟؟

این که درباره یه مساله چی فکر میکنیم مهمه. بنظرم وقتی یه سوالی ذهنتون رو درگیر میکنه همون لحظه حلش کنین. به هر طریقی شده حلش کنین ولی یه جواب درست . چون اون جواب طرز فکر شما رو میسازه. این طرز فکره خیلی مهمه، یه جایی میخوندم که

طرز فکر شما تاثیر زیادی در نحوه برخوردتان با موقعیت‌های مبهم و غیرمطمئن دارد. حتی ممکن است روی واکنش‌تان در مواجه با بحران‌های فعلی یا هر چالش دیگری در زندگی نیز اثر بگذارد

خوب این خیلی مهمه. تو اگر اون لحظه مساله رو حل نکنی در مواجهه با عدم قطعیت ها، با چالش ها، موقعیت هایی که لحظه بعد براشون درست تعریف نشده ذهنت خیلی درگیر میشه.

این هفته من درخواست همکاری و تیم شدن از طرف چندین نفر دریافت کردم خوب هر کدوم یه مزایا و معایبی داشت. اینجا اوایل برام نه گفتن خیلی سخت بود، به این فکر میکردم اگ اونا موفق شدن چی؟ بعد من نیستم و این حرفا. بعد به این فکر میکردم که من چی میخام.من از یه فرصت شغلی چی میخام. و بعد لیست دغدغه هام مطرح شد. میدونین چند بار توی این هفته این لیست ویرایش شد.

این که چی بدست میاری و چی از دست میدی. این که به چی میخای برسی و دغدغه روزات چیه؟ چیکار کنی حس میکنی عمرت گذشته و هیچ دستاوردی نداشتی؟ چیکار کنی حس میکنی ارزش وجودیت داره رشد پیدا میکنه و اون حس رضایت درونی توی وجودت بالا میره؟

و خیلی سوالای اینطوری که برات مشخص میکنه که اگ نه گفتی هم هیچ وقت پشیمون نمیشی.

و بعد نشستم و برای خودم به این سوال جواب دادم. من می نویسم چون نوشتن حالم رو خوب میکنه. می نویسم چون ممکنه این افکار من یه روز یه جایی به کار یه نفر بیاد. من می نویسم حتی اگه کسایی که میخونن نظری ندشاته باشن می نویسم حتی اگه خونده هم نشه، می نویسم چون از این کار لذت میبرم...

نوشتن بیش از حس خوب درد میخاد. اینکه دردی داری که براش مینویسی. دردی که تو رو به نوشتن وادار میکنه...

دوس دارم بدونم شما برای چی می نویسین؟؟؟

چالش یادگیرینوشتندیده شدن یا خوانده شدنهنر نویسندگیموفقیت
لیلی هستم یک متخصص سئو ولی همیشه نوشتن جز علایق من بوده و هست (پس می نویسم، چون فکر میکنم نوشته هام میتونه الهام بخش باشه..
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید