[بخش اول: شناخت کمالگرایی]
کمالگرایی یا پرفکشنیسم ویژگی بهظاهر مثبت اما دووجهی است که بسیاری از افراد به داشتن آن افتخار میکنند. این افراد اغلب استانداردهای بالایی برای کیفیت زندگی، روابط، اهداف و ... دارند و به طور معمول پرتلاش و خستگیناپذیرند.
+ اما فارغ از ظاهر زیبای قضیه اگر دقیقتر نگاه کنیم در وجه تاریک و آسیبزنندهٔ موضوع، افراد کمالگرا از استعداد فراوانی در موضوعات مختلف برخوردارند که هیچکس از آنها اطلاعی ندارد. باور این افراد این است که: «من اونقدرها هم تو این زمینه خوب نیستم که بخوام در موردش به کسی بگم». این افراد به خاطر آنکه هیچگاه به ایدهآل ذهنی خویش دست نمییابند از امتحان کردن کارهای مختلف و یا بروز دستاوردهای خود اجتناب میکنند.
+ کمالگراها سختگیری افراطی و غیرطبیعی نسبت به خود و عملکرد خود دارند و اگر به ایدهآلهای ذهنی خود دست نیابند رفتار و گفتگویی ظالمانه با خود خواهند داشت.
+ از طرفی بعضی از افراد کمالگرا نسبت به دیگران نیز سختگیرند و در ارتباطات خود مشکل دارند. آنها توقع دارند دیگران طرز فکر و رفتاری ایدهآل داشته باشند، به همین دلیل، از معاشرت با بسیاری از افراد دوری میکنند و دوستان کمی دارند. آنها به امید پیدا کردن افرادی ایدهآل برای معاشرت، دوستی و یا ازدواج تعداد زیادی از آدمها را پس میزنند. همان عدهٔ معدودی هم که به دایرهٔ دوستان کمالگراها راه مییابند پس از مدتی از سختگیریشان عاصی میشوند.
+ مشکل دیگر کمالگراها گوش نکردن به پیشنهادات و راهنماییهای دیگران است. این افراد با خود میگویند: «من که به ایدهآلترین شکل موضوع فکر کردم و تمام جوانبش رو سنجیدم، صحبتای این آدم چی میتونه برای من داشته باشه آخه؟!». به این ترتیب آنها خود را از بسیاری از ایدهها، پیشنهادات و راهنماییهایی که میتوانست سبب پیشرفت چشمگیرشان شود محروم میکنند.
+ کمالگراها اغلب در انجام کار تیمی ضعیف عمل میکنند. آنها به کیفیت کار دیگران اعتماد ندارند و میخواهند تمام مراحل را خودشان به تنهایی انجام دهند تا به ایدهآلترین نتیجه دست یابند. غافل از اینکه این نتیجه تنها از دید آنها کامل و ایدهآل است نه از منظر واقعیت. از طرفی کاری که میتوانست در قالب کاری تیمی در زمانی کوتاه انجام شود، مدتها به طول میانجامد و به دلیل فشار زیادی که به فرد وارد کرده احساس دلزدگی را در فرد ایجاد میکند. بهگونهای که هیچ اشتیاق و رغبتی برای انجام پروژهای مشابه در فرد باقی نمیماند.
[بخش دوم: راهکارهای پیشنهادی]
+ قرار دادن ددلاین (تاریخ انقضا) برای هر موضوع:
کمالگرایی سبب میشود یک کار را تا جایی که به ایدهآلترین نتیجه برسیم ادامه دهیم؛ امری که یا سبب میشود به خاطر وارد آمدن فشار بیش از حد به ما، برای ایدهآل انجام دادن بخشهای ابتدایی، کار را در همان مراحل رها کنیم و جا بزنیم یا سبب میشود خود را فرسوده و مستهلک، کشان کشان تا به سرانجام رسیدن کار جلو ببریم اما علاقه، رغبت و شوقمان برای ادامه دادن این مسیر تحصیلی، شغلی و... به کل نابود شود.
میتوانیم ددلاینی برای انجام کل کار در نظر بگیریم، سپس کار را به چند جزء تقسیم کنیم و برای هر بخش نیز یک ددلاین تنظیم کنیم. به این شکل که انجام یک جزء تنها تا ددلاین امکانپذیر باشد و پس از رسیدن به ددلاین به سراغ جزء بعدی برویم.
در نهایت میبینیم تعداد کارهایی که انجام میدهیم، کیفیت کارها و اشتیاقمان برای ادامه دادن بسیار بیشتر از پیش است.
+ پرهیز از سانسور کردن نقصها:
تلاش دائمی ما برای اینکه مبادا دیگران متوجه نقصهای ما، در هر زمینهای، بشوند فشار بسیار زیادی را به همراه دارد، بخش زیادی از انرژی ما را تحلیل میبرد و مانع رشدمان میشود. یادمان باشد انسان ترکیبی از نقاط قوت و نقاط ضعف است.
+ اهمیت دادن به فرآیند:
فردی که از نظر شما در زمینهای به حد کمال رسیده است را در خاطر بیاورید. آیا این شخص از روز نخستی که قدم در این مسیر گذاشته این چنین بوده است؟
قطعا خیر.
به جای آنکه بخواهیم در قدم اول ایدهآل باشیم بهتر است مسیر را آغاز کنیم و بر فرآیند متمرکز شویم. پس از مدتی با تحلیل کردن عملکردمان متوجه خواهیم شد که نسبت به روز نخست چقدر بهتر شدهایم. دیدن پیشرفت و قدم به قدم رشد کردن طی فرآیند، نه تنها بسیار لذتبخش است بلکه انگیزه و علاقهٔ ادامه دادن مسیر را در ما ایجاد میکند. حال آنکه اگر قرار بود در قدم نخست بهترین باشیم آن قدم هیچگاه برداشته نمیشد.
همچنین تحقیقات روی انسانها و حیوانات نشان داده آنچه که با تلاش به دست آورده شده چه برای انسان و چه برای حیوانات لذتبخشتر است. در همین فرآیند تلاش کردن مقدار زیادی هورمونهای شادیآور ترشح میشود و حال روحی ما را خوب میکند در حالی که انسانهای کمالگرا که به اهمالکاری دچار میشوند اغلب افسردگی را تجربه میکنند.
+پرهیز از تفکر همه یا هیچ:
کمالگراها به یک چیز پایبندند: یا باید همه چیز عالی انجام شود یا اصلاً انجام نشود. این طرز تفکر سبب میشود زمانی که یک بخش از روز، برنامه یا کار آن طور که باب میل ما، ایدهآل، است پیش نرود مابقی بخش را هم فدا کنیم و دست روی دست بگذاریم تا آن روز، برنامه یا کار بدون آنکه برای بخش باقیمانده تلاشی کرده باشیم به پایان برسد. درحالیکه به دست آوردن حتی ۱٪ از ۱۰۰٪ بسیار بهتر از آن است که ۰٪ نصیبمان شود.
+پرهیز از فاجعهسازی:
فاجعهسازی پیرامون به دست نیاوردن نتایج دلخواه سبب میشود یا هیچوقت آن کار را آغاز نکنیم، یا موقع انجام کار آنقدر انرژیمان را صرف فکر کردن به این موضوع که «اگه نشه، چی میشه!» کنیم که نتیجهای بسیار پایینتر از توان واقعیمان به دست آوریم. اشتباه کردن جزئی از وجود آدمی و مسیر رشد اوست.
+ فرصت دادن به دیگران:
در برابر رفتارهای دیگران که باب طبع و باب میل ما نیست همدلی بیشتری داشته باشیم. سعی کنیم خود را در جایگاه شخص مقابل قرار دهیم و موضوع را از دریچۀ نگاه او ببینیم. اولین رفتار نامناسب طرف مقابل را به منزلۀ عدم مسئولیتپذیری، بدقولی، وقتنشناسی ندانیم و به او فرصت بدهیم. حتی میتوانیم دلیل رفتارش را دوستانه و محترمانه از او بپرسیم پیش از آنکه آن شخص را در ذهن خود فردی نامناسب برای دوستی، همکاری و... قلمداد کنیم و رابطهمان را با او خاتمه دهیم.