منابع انسانی نمایی/تصاعدی/... یا ترجمههایی از این دست (همون Exponential بهتره)، این عنوان گزارشی هست که Deloitte در رابطه با آیندهی مدیریت منابع انسانی منتشر کرده و راهی جدید رو برای «رسیدن به خروجی» به جای تمرکز بر «فانکشنها و فعالیتهای» منابع انسانی، برای خروج از منابع انسانی سنتی به سمت آیندهش، منتشر کرده.
این گزارش با این جمله شروع میشه که فانکشن مدیریت منابع انسانی (و نگاه فانکشنال بهش) به زودی میره تو دیوار! (اگه تا الآن نرفته باشه). آینده کسبوکار، نیروی انسانی و چگونگی انجام کار، به سرعت، آیندهی جدیدی رو برای منابع انسانی رقم میزنه. ذهنیت دیجیتال، تمرکز بیاندازه بر مشتری، تکنولوژیهای جدید، و راههای ساده و زیرکانه کار کردن، بایدهای رسیدن به خروجی در کسبوکار هست.
شیوههای کار کردن در منابع انسانی، در طول سالها، تکامل پیدا کرده و بعضا تاثیر زیادی بر کسبوکار گذاشته به نحوی که عنوانش از «دپارتمان نیرو انسانی» به «منابع انسانی» و «تجربه کارکنان» تغییر پیدا کرده. فانکشن منابع انسانی از مدیریت بعضی الزامات و نقش administrator به یک فانکشن پشتیبانیکننده، شریک تجاری و در بعضی موارد یک مشاور مورد اعتماد تغییر کرده. من مفهوم Exponential HR رو میذارم کنار Technological Singularity که پیشنهاد میکنم بخونید درباره ش. حالا چرا این دو مفهوم رو گذاشتم کنار هم؟ تکینگی تکنولوژی زمانی مطرح شد که دیگه رفتار قابل پیشبینی نبود و تغییرات در تکنولوژی انقدر زیاد شد که در بازههای زمانی خیلی کوتاهی یک تکنولوژی جای خودش رو به تکنولوژی بعدی میداد. حالا در حوزهی منابع انسانی هم این موضوع میتونه آشکار بشه، هم از جنس نوع نگاه به منابع انسانی از سوی سازمانها، هم از جهت نیازمندیها و تنوع و تعداد نیازمندیها.
شرکتها این روزها، با تغییری پایدار، دست و پنجه نرم میکنن. تغییرات و اختلال در انجام امور به صورت همزمان داره شرکت و نیرو کارش رو تحت تاثیر قرار میده. این تغییرات در نیاز کارکنان، فشار رقبا در بحث تامین، و تهدیدهایی مثل ورود بازیگرهای جدید به بازارشون، رخ میده.
در نتیجه:
آیندهی منابع انسانی انتظارات تصاعدی (exponential) از منابع انسانی خواهد داشت با توجه به نقشی که داره: هم پشتیبان، هم شریک و هم مشاور کسب و کار و فعالان حوزهی منابع انسانی، پیشگام و راهبر استراتژی، رسیدن به نیروی انسانی مستعد، تسهیل همکاری تیمها، تجربه انسانی شخصیسازی شده با هدف بالا بردن engagement و productivity، و راهبر آمادگی شرکت بدر مقابل تغییرات و اختلالات سریع آینده هستن.
منابع انسانی Exponential، نیاز داره که درباره کار و نحوهی کار کردن، دوباره تصویرسازی ذهنی کنیم، هم در داخل تیم منابع انسانی و هر در سطح سازمان. این رویکرد باعث میشه که واحد منابع انسانی بتونه به راهکارهای جدید، فراتر از مدلهای سنتی فکر کنه. پاداشها و پرداختهای نقدی و غیرنقدی و توسعه معنای جدیدی میگیرن که محیطی متمرکز بر رشد ظرفیتها، و توانمندسازی کارکنان در سطح سازمان به منظور پاسخگویی به شخصیترین سوالی که میتونه در محیط کاری وجود داشته باشه، بسازن. چه سوالی؟ «آیا من دارم تغییری ایجاد میکنم؟». برای پاسخ دادن به این سوال جاهطلبانه و آیندهای که داره میاد، منابع انسانی باید:
باشه. حالا هر کدوم از این ها یعنی چی؟
یک سازمان سازگار یا adaptable تغییر رو میپذیره و فعالیتهای خودش و مدل مدیریت کردنش رو متناسب با اون به منظور پاسخ به مشتری، محیط و نیازهای بازار تنظیم میکنه. سازمان adaptable به طور مداوم در حال نوآوری هستن.این سازمانها فعالیتهاشون رو بر اساس این که آدمها چجوری کار میکنن یا رفتار میکنن، حول 5 سطح مدیریت میکنن:
در واقع میشه مایندست استارتاپی داشتن. دائم با محیط در ارتباط هستی و بر اساس این ارتباط با محیط خودت رو سازگار میکنی و خودت رو به یک تجویز خاص و مدل از پیش تعیین شده نمیچسبونی. سعی میکنی خودت رو با نیازها همراستا کنی.
یک تیم منابع انسانی چابک، fail fast, learn faster عمل میکنه: میشه گفت از شکست خوردن نمیترسه و شکست رو میپذیره و سریع یاد میگیره که چجوری بهتر عمل کنه. برای رسیدن به این نقطه، باید از طریق تجربه و آزمایش و کنار گذاشتن ایدهآل گرایی، راهحلهایی که میده رو در معرض آزمون قرار بده. به صورت فعالانه، تکرارپذیر و متناوب، سعی میکنه محصولش رو برسونه و تعامل بین افراد رو پررنگ میکنه، روی ارتباطات تیمی تاکید میکنه و مشکلات رو با هدف حلش شناسایی میکنه که تیمها و روابط بهتری بسازه، و تصمیمات سریع رو با دادههای جمعی میگیره. چابک بودن، فکر کردن و اصلاح مکرر رو شامل میشه که بشه از این طریق راهحلهایی که در اون کارکنان و راهبران کسبوکار نوآوری داشته باشن، همکاری کنن و نیاز مشتری رو برطرف کنن، ایجاد کنه.
تیمهای چابک، فلسفهی تلاش طولانیمدت برای رسیدن به راهحلهای «کامل» رو کنار میذارن. البته قابل درکه که ممکنه راهبران سازمان ذهنیتی داشته باشن که فرآیند و برنامه باید بیعیب و نقص باشه. چابک شدن منابع انسانی، و توسعه چابکی در سازمان، با تغییر در 4 حوزه شدنی هست:
داشتن حس از ترندها در حوزهی منابع انسانی، نیازها، پیشرفت از طریق تلاشها و خروجیهای کوتاهمدت و به صورت مرحلهای برای رسیدن به راهحلهای جدید به صورت دادهمحور برای تعیین اولویتها و تصمیمها میشه agility رو به همراه میاره.
اون جملهی Fast-Learn و Fast-Fail میشه agile بودن در این نقطه، مثل بحثی که در حوزهی ذهنیت رشد و ذهنیت ثابت داشتن.
متخصصان حوزهی منابع انسانی تجربهی کارکنان رو برای دستیابی به معنا و productivity، هماهنگ میکنن و راهحلهای جامعی رو طراحی میکنن که ارزش مناسب و قابل اندازهگیری برای شرکت رقم میزنه. حل کردن مسائل در دنیای کسبوکار امروز از همیشه سختتر و پیچیدهتر هست. با این حال، بهترین راهحلها، در واقع پیچیدگیها رو ساده میکنن. دستیابی به این هدف والا نیازمند مهارتهای بین رشتهای، دیدگاههای متفاوت، و ابزارهای دیجیتال پیشرفته است که با تجربهای بصری مرتبطه و تعامل یکپارچه ایجاد میکنه که مجموعهای رو به رشد از راههای فناورانه رو به تجربه متصل میکنه.
در نتیجه، منابع انسانی به عنوان معمار راهحلهای انسانمحور با استفاده از تفکر طراحی، Prototyping، و اتصال بسیاری از عناصر مورد نیاز برای ساخت راههایی که کار میکنن، انعطاف دارن، و در طول زمان پایدار (sustainable) هستن، هست.
متخصصین منابع انسانی با نگرش معماری، برنامهها، راهحلها و توسعهی فرآیندهایی که تمرکزشون بر فانکشن هست رو کنار میذارن و دنبال راهحلهای انسان محور میرن. مسیر حرکت به سمت Exponential HR (منابع انسانی نمایی) از طریق طراحی و نگاه معمارانه، نیازمند توجه کردن به ارزش و productivity از طریق نگاه کردن به تجربه، استفاده از داده و اندازهگیری، و راهبری کردن یک تیم با توانمندیهای مختلف هس که بشه راهحلهای انسان محور ایجاد کرد.
به طور خلاصه این که معماری منابع انسانی ما به نحوی باشه که بتونیم Customer-Centric باشیم.
متخصصین منابع انسانی، ترکیبی از فناوری و ارائهدهندگان راهحلها رو برای تقویت نقش خود در سازمان، به کار میگیرن. ابزارهای شناختی، هوش سازمان رو با ارائهی بینشهای عملی از طریق استخراج طرحها و تحلیل با دادهها از منابع مختلف، تقویت میکنه. مشارکت رو با استفاده از عوامل هوشمند برای دستیابی به تجربهی شخصیسازی شده مقیاسپذیر، ایجاد بینش هوشمندانهتر به منظور خلق تجربه برای کاربر نهایی، تقویت میکنه. برای مثال، هوش مصنوعی میتونه اقدامات انسانی مبتنی بر قوانین رو با هدف اتوماتیک شدن فرآیندها تکرار کنه.
البته Augmented شدن فقط مجهز شدن به تکنولوژی نیست؛ هم راهحل و هم فناوری، یکپارچه هستند و همسو بودن اینها با هم دیگه مهمه. داده و بینش، میتونه ما رو augmented کنه.