م. ایهام
م. ایهام
خواندن ۴ دقیقه·۳ ماه پیش

تراوشات یک ذهن سرطانی کَلْ¡

 ɴʀsᴏᴘ
ɴʀsᴏᴘ


مُلی و گُلی | قسمت اول

چرت و پرت| بخش هشتمو گفت و شور

در یک هوای بارانی ملایم و ملس

گلی: ○ ملی: □

.....

□ چرا پکری؟!

○با منی؟!

□ نه با سطلِ زباله‌م

○اهوم... فقط میشه بدونم حال شما خوبه؟!

□ نه نمیشه..

○اوکی ممنون.... بنظرم زیادی پر شده برا همین پکره

□ ولی کسی نظرتون رو نخواست

○آهااان... به بزرگی دماغتون ببخشید!

□ آهاان ببخشید...؟! شما خودت حالت خوبه؟!

○کی؟! من؟!

□ نه؛ سطل زباله رو میگم... اصن میگم میشه با من حرف نزنید؟!

○ نه نمیشه... درضمن تو حالت قشنگ داغونه آآ

□ من حالم داغونه یا تو که روی روزنامه نشستی و داری نیمکت رو میخونی؟!

○جاااان؟! چی نشخوار کردی؟!

□ هیچی ولش... فقط تو منو از کجا میشناسی؟!

○ از همینجا

□ پس غریبه‌ای؟!

○نه اونقدر

□ کدوم قدر؟!

○هیچی ولش

□ ادای منو در میاری؟!

○نه مگه دلقکم؟!

□ چی؟! یعنی من دلقکم؟!

○نمیدونم خودت چی فکر میکنی؟!

□ من متاسفانه فکر نمیکنم؛ اون منو میکنه^_^

○اهووم... اونوقت فرقشون چیه؟!

□ هیچی فرقی ندارن هردو میکنن بالاخره...

○پس چرا چرت و پرت میگی!؟

□ چون دلم میخواد

○خوش به حالت

□ چرا!!؟

○چونکه زیرا

□ این یعنی چی؟!

○یعنی اینکه....

□ خب؟!

○خب به جما.....

□ چرا حرفاتو کامل نمیکنی!!؟

○چونک....

□ معتادی؟!

○تو از کجا میدونی؟!

□ توو یه جایی دیدم که اشخاص شخیص المریضی که حرفاشونو کامل نمیکنن، معتادن بهش....

○اع خودت هم معتادی که؟!

□ چی؟! من؟! معتادم؟!

○آره

□ غاااره.... اصن تو معنیِه معتاد و اعتیادو میدونی؟!

○نه... لازم هم نیست که بدونم

□ چرا اونوقت!!؟

○بخاطر اینکه اینوقت من خودم یجورایی معنای اعتیادم!

□ ^_^ اهوومم دارم می بینم به صورت زنده

○خوش به حالت

□ چرا؟!

○چون داری می بینی؟!

□ چه ربطی داره... مگه تو نمی بینی؟!

○نه

□ چرا؟!

○چون دوست ندارم

□ دیدن رو؟!!

○نه؛ ندیدن رو دوست ندارم

□ پس چرا نمی بینی؟!

○چون نمی تونم

□ چرا؟! کوری مگه؟!

○نه کَرَم

□ پس چطوری میشنوی؟!

○اونجوری

□ کدوم جوری؟!

○همونجوری

□ آهاااان


○خب دیگه چخبرا؟!

□ هیچی؛ سلامتی... هیچی سلامتی¡

○سلامت باشی

□ هستم.... ولی سطل زباله خیلی پکره؟!

○خب به ما چه؟!

□ این سواله که میپرسی

○تا جاییکه من میدونم جواب که نیست... خبر هم که نیست... امر هم که نیست... تعجبی هم نیست پس در نتیجه سواله

□ چه ربطی داره اگه اینجوری باشه پس منم میگم:« در باز است؛ باز پرنده است؛ پس در پرنده است¡»

○خب حالا هرچی

□ هرچی که ما مسئولیم

○مسئول چی؟!

□ طبیعت

○خب چرا آشغال می ریزی؟!

□ بعضی وقتا لازمه

○آشغال ریختن؟!

□ نه؛ پاکیزه کردن و نظافت

○اون که همیشه لازمه.... ولی بنظرت بس نیست این چرت و پرتا رو بس کنیم عزیزم؟!

□ چرا که نه گلی منگولیه خوشگلم

○گییااان... باور کن لاو من هیچکی به اندازهٔ تو نمیتونه اینهمه چرت و پرت توو یه تایم مشخص کوتاه بگه

□ ممنونم نظر لطف شماست... درضمن استاد ما در مقابل شما پوست هندوونه‌ایم....

○شکست نفسی نفرما عشق خوشتیپ من.... میدونی خیلی دوست دارم، هرچی که بشه، هرچی که بگن باز من کنارت میمونم و تاابد بهت وفادارم، فقط مرگ میتونه مارو ازهم جدا کنه

□ منم همینطور ولی گفتن که هرکی این حرفارو میزنه زودتر میره:(

○ببین مردِ دیوونه و خل مشنگ قشنگم؛ من تو رو بهتر از خودت میشناسم، میدونم هرچی بشه تو منو ول نمیکنی، کنار تو احساس امنیت و خوشی دارم، همیشه خنده رو لبم هست، برام آهنگ میخونی، هرچی که بخوامو تموم سعی و تلاشتو میکنی تا برام فراهمش کنی اگه هم نشد به هر دلیلی بعدا جبرانش میکنی، اشتباهاتتو میگی و عذر خواهی میکنی، توو تختم کارت صد نیست ولی عالیهه، حرفای قشنگی میزنی، کلا خوب و عالی هستی، و من به داشتن همچین مردی افتخار میکنم و در گنج خودم نمی پوستم، شاید شکاک باشی و بخاطر آسیب هایی از گذشته در این چنین مواردی سخته که اعتماد کنی و یه خورده عاقل تر و حساس تر شدی ولی من عاشق توام... نمیدونم این حسه اسمش عشقه؟! دوست داشتنه؟! هوسه؟! و یا هر چیز دیگه اما میدونم که واقعیه و ابدی هست، اینکه هر ثانیه میخوام کنارم باشی، وقتیکه باهام حرف میزنی نیشم تا افق به اذان تهران بازه، از دیدنت سیر نمیشم، مخصوصا اون دماغ گندهٔ قشنگت، و اون نگاه زیبات به من که شعر میشه توو دفتر قلبم، آره من بدجور میخوامت دیوونهٔ زیبای من تاابد برای همیشه دوستت دارم

□ منم عزیزم.... تو رو دوستت دارم... ببین من نمیتونم هیچ جوره زیبایی و عشقت رو توصیف کنم، دهنم بسته از اینهمه زیبایی فقط در این حد بگم،

«من تو رو ساده ولی واقعی دوست دارم»

«باتو بدترین لحظه ها برام فوق العاست»

 ɴʀsᴏᴘ
ɴʀsᴏᴘ





ویرگولزیرخاکیاچرت و پرتعاشقانهدلنوشته
من عاشق نوشتنم.. . نوشتن در تک تک سلول هایم رخنه کرده. من قوه تخیل قوی و فیلترشکنی دارم. از واقعیت ها فراری و پناهنده به رویای شبم. من عاشق نوشتنم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید