مُلی و گُلی | قسمت اول
چرت و پرت| بخش هشتمو گفت و شور
در یک هوای بارانی ملایم و ملس
گلی: ○ ملی: □
.....
□ چرا پکری؟!
○با منی؟!
□ نه با سطلِ زبالهم
○اهوم... فقط میشه بدونم حال شما خوبه؟!
□ نه نمیشه..
○اوکی ممنون.... بنظرم زیادی پر شده برا همین پکره
□ ولی کسی نظرتون رو نخواست
○آهااان... به بزرگی دماغتون ببخشید!
□ آهاان ببخشید...؟! شما خودت حالت خوبه؟!
○کی؟! من؟!
□ نه؛ سطل زباله رو میگم... اصن میگم میشه با من حرف نزنید؟!
○ نه نمیشه... درضمن تو حالت قشنگ داغونه آآ
□ من حالم داغونه یا تو که روی روزنامه نشستی و داری نیمکت رو میخونی؟!
○جاااان؟! چی نشخوار کردی؟!
□ هیچی ولش... فقط تو منو از کجا میشناسی؟!
○ از همینجا
□ پس غریبهای؟!
○نه اونقدر
□ کدوم قدر؟!
○هیچی ولش
□ ادای منو در میاری؟!
○نه مگه دلقکم؟!
□ چی؟! یعنی من دلقکم؟!
○نمیدونم خودت چی فکر میکنی؟!
□ من متاسفانه فکر نمیکنم؛ اون منو میکنه^_^
○اهووم... اونوقت فرقشون چیه؟!
□ هیچی فرقی ندارن هردو میکنن بالاخره...
○پس چرا چرت و پرت میگی!؟
□ چون دلم میخواد
○خوش به حالت
□ چرا!!؟
○چونکه زیرا
□ این یعنی چی؟!
○یعنی اینکه....
□ خب؟!
○خب به جما.....
□ چرا حرفاتو کامل نمیکنی!!؟
○چونک....
□ معتادی؟!
○تو از کجا میدونی؟!
□ توو یه جایی دیدم که اشخاص شخیص المریضی که حرفاشونو کامل نمیکنن، معتادن بهش....
○اع خودت هم معتادی که؟!
□ چی؟! من؟! معتادم؟!
○آره
□ غاااره.... اصن تو معنیِه معتاد و اعتیادو میدونی؟!
○نه... لازم هم نیست که بدونم
□ چرا اونوقت!!؟
○بخاطر اینکه اینوقت من خودم یجورایی معنای اعتیادم!
□ ^_^ اهوومم دارم می بینم به صورت زنده
○خوش به حالت
□ چرا؟!
○چون داری می بینی؟!
□ چه ربطی داره... مگه تو نمی بینی؟!
○نه
□ چرا؟!
○چون دوست ندارم
□ دیدن رو؟!!
○نه؛ ندیدن رو دوست ندارم
□ پس چرا نمی بینی؟!
○چون نمی تونم
□ چرا؟! کوری مگه؟!
○نه کَرَم
□ پس چطوری میشنوی؟!
○اونجوری
□ کدوم جوری؟!
○همونجوری
□ آهاااان
○خب دیگه چخبرا؟!
□ هیچی؛ سلامتی... هیچی سلامتی¡
○سلامت باشی
□ هستم.... ولی سطل زباله خیلی پکره؟!
○خب به ما چه؟!
□ این سواله که میپرسی
○تا جاییکه من میدونم جواب که نیست... خبر هم که نیست... امر هم که نیست... تعجبی هم نیست پس در نتیجه سواله
□ چه ربطی داره اگه اینجوری باشه پس منم میگم:« در باز است؛ باز پرنده است؛ پس در پرنده است¡»
○خب حالا هرچی
□ هرچی که ما مسئولیم
○مسئول چی؟!
□ طبیعت
○خب چرا آشغال می ریزی؟!
□ بعضی وقتا لازمه
○آشغال ریختن؟!
□ نه؛ پاکیزه کردن و نظافت
○اون که همیشه لازمه.... ولی بنظرت بس نیست این چرت و پرتا رو بس کنیم عزیزم؟!
□ چرا که نه گلی منگولیه خوشگلم
○گییااان... باور کن لاو من هیچکی به اندازهٔ تو نمیتونه اینهمه چرت و پرت توو یه تایم مشخص کوتاه بگه
□ ممنونم نظر لطف شماست... درضمن استاد ما در مقابل شما پوست هندوونهایم....
○شکست نفسی نفرما عشق خوشتیپ من.... میدونی خیلی دوست دارم، هرچی که بشه، هرچی که بگن باز من کنارت میمونم و تاابد بهت وفادارم، فقط مرگ میتونه مارو ازهم جدا کنه
□ منم همینطور ولی گفتن که هرکی این حرفارو میزنه زودتر میره:(
○ببین مردِ دیوونه و خل مشنگ قشنگم؛ من تو رو بهتر از خودت میشناسم، میدونم هرچی بشه تو منو ول نمیکنی، کنار تو احساس امنیت و خوشی دارم، همیشه خنده رو لبم هست، برام آهنگ میخونی، هرچی که بخوامو تموم سعی و تلاشتو میکنی تا برام فراهمش کنی اگه هم نشد به هر دلیلی بعدا جبرانش میکنی، اشتباهاتتو میگی و عذر خواهی میکنی، توو تختم کارت صد نیست ولی عالیهه، حرفای قشنگی میزنی، کلا خوب و عالی هستی، و من به داشتن همچین مردی افتخار میکنم و در گنج خودم نمی پوستم، شاید شکاک باشی و بخاطر آسیب هایی از گذشته در این چنین مواردی سخته که اعتماد کنی و یه خورده عاقل تر و حساس تر شدی ولی من عاشق توام... نمیدونم این حسه اسمش عشقه؟! دوست داشتنه؟! هوسه؟! و یا هر چیز دیگه اما میدونم که واقعیه و ابدی هست، اینکه هر ثانیه میخوام کنارم باشی، وقتیکه باهام حرف میزنی نیشم تا افق به اذان تهران بازه، از دیدنت سیر نمیشم، مخصوصا اون دماغ گندهٔ قشنگت، و اون نگاه زیبات به من که شعر میشه توو دفتر قلبم، آره من بدجور میخوامت دیوونهٔ زیبای من تاابد برای همیشه دوستت دارم
□ منم عزیزم.... تو رو دوستت دارم... ببین من نمیتونم هیچ جوره زیبایی و عشقت رو توصیف کنم، دهنم بسته از اینهمه زیبایی فقط در این حد بگم،
«من تو رو ساده ولی واقعی دوست دارم»
«باتو بدترین لحظه ها برام فوق العاست»