در حال حاضر مجموعهی گفتمانهای سیاسی حاکمیت، با انبوههای از مسائل حل نشده روبرو هستند. بنابراین در ظاهر حداقل بخشهایی از نظام بوروکراتیک سیاسی و عقلانیت تصمیمساز، درحال بازیابی نظری خود و تجمیع قوا برای مقابله با دشواریهای کنونی هستند؛ آن هم در شرایط بسیار پیچیدهای که نیروهای جدیدی در متن جامعه به شکل متعارضی در حال رویشاند. این است که تحلیل واقعبینانهی وضعیت، بدون مرور و آگاهی از گفتارهای درونی آنها و نیز گفتگو با آنها ممکن نخواهد بود.
گفتمان اصلاحطلبی هم با مشارکت مؤثر در حفظ و ثبات سامان سیاسی پس از دوم خرداد 76، امروز نیز تلاش میکند با ترسیم و بازسازی مرزهای جدید، هویتها و فهمهای متفاوت از خود را همچنان در عرصهی سیاسی زنده و کم و بیش فعال نگه دارد.
در همین راستا، گفتار«بهبودباوری؛ الگویی برای بازسازی اصلاحطلبی» چنین نمای نوآورانه و جدیدی از اندیشهی اصلاحطلبی را بر میسازد و ضمن برشمردن برخی کژتابیها در فهم آن، دوگانگی دو طیف محافظهکار و رادیکال اصلاحات را یکسره باطل و غیرمعطوف به واقعیتهای سیاستورزی در جامعهی ایران میداند. در حاشیهی این منظر جدید به اصلاحطلبی، پرسشهایی هم از این دست، به شکل خلاصه قابل طرح است:
1- چنانچه مفهوم بهبودباوری را به عنوان روش و نه هدف بپذیریم، مشی سیاسی متناسب با این روش در جهان انضمامی و در عرصهی عمل الزامات و بسترهای حداقلی از نوع اقتصادی و اجتماعی میطلبد. اگر اصلاحطلبی بهبودباورانه معطوف به هدف نیست، بلکه متعهد به روشی معین برای نتایجی نامتعین است، آیا تعهد به روش به تنهایی، فراهم آورندهی لوازم اجرای آن روش است؟ به بیان دیگر، آیا بسندگی نظری روش به مثابهی هدف، بدون هیچ وسیلهای امکان عبور از این وضعیت دشوار را خواهد داشت؟ چگونه در بیقراریهای ناشی از بحرانها و وضعیت فرسایشی و در آستانهی از همگسیختگیهای اجتماعی و اقتصادی، میتوان از اخلاق وظیفهمحور و شفاف کردن هدفها با الزام تعهد به روش حرف زد؟ کوتاه سخن این که، به نظر میرسد سوهانکاری و صیقلی کردن اهداف علاوه بر فرصت کافی، ابزار مناسب هم میطلبد. اگر چه ممکن است دستیابی به ابزارها خود از نتایج اصلاح طلبی بهبودباور و نه شرایط و الزامات آن شمرده شود، اما در عمل گشودن هر امکانی، نیازمند رهایی از تصلب و جزمی پیشینی است.
2- گفتمان سیاسی که فقط در اندک مجالهای انتخاباتی اخیر، به تب تند خود انتقادگری و حتی خودزنی مبتلا میشود و به طور معمول از مواجهه با چالشهای دشوار نظری و عملی سرباز میزند، چگونه میتواند بهبودباوری را به عنوان مشی سیاسی خود معرفی کند؟ نگاه انتقادی فعالانه که باید در جهت برملاکردن و زدودن تناقضها باشد، هم مورد نقد را بسازد و هم در حوزهی عمومی جامعهی کنونیمان، ضابطهی نقادی را بهدست بدهد و خطاها را کشف و حذف کند، کجای بهبودباوری اصلاحطلبانه قرار میگیرد؟ حرف این است که تأکید بر تعیین روش نیز، چه بسا ممکن است به همان سرنوشت سنگواره شدن تعیین هدف بینجامد و از تصحیح مداوم مسیر خود باز بماند و اگر نه، پس نشانههای آزمونپذیری و سنجشپذیری مورد ادعا برای اصلاح روش، کدام است؟
3- مکانیسم بازشناسی و بازنمایی نیروهای متکثر و متنوع اجتماعی در اصلاحطلبی بهبودباورانه کدام است؟ به نظر میرسد، برقراری گفتگوهای سیستماتیک با قشرها و طبقات اجتماعی مانند کارگران، زنان، روستاییان، نظامیان و ... ابزارها و امکانهای متنوعی میطلبد، راه دستیابی به این ابزارها در شرایط کنونی برای اصلاحطلبان چیست؟ مسلم است نخبهمحوری، اتکا به طبقهی متوسط در حال فروپاشی، ندیده گرفتن فرودستان و محذوفان اجتماعی، سیاسی و اقتصادی اصلاحطلبان را به شدت از این هدف خود دور خواهد کرد. از سوی دیگر گویا راهبرد و حتی چشماندازی هم برای یافتن این زبان مشترک که لازمهی رفتن از میدان منازعه و حذف به صحنهی مذاکره و چانهزنی است، دیده نمیشود. خصوصاً اینکه همواره پای مقولههایی همچون چارچوب مصلحت عمومی و امنیت نظام در میان باشد.
4- استراتژی دقیق بهبودباوری برای نهادمند کردن نمادها و مقولههای رسم و روش اصلاحطلبی چیست؟ این که فقط به اسمها بسنده نشود و فرایندهای حقوقی برگشتناپذیری برای دفاع از سرمایهی اجتماعی آن و کنشهای حل مسألهای سامان داده شود. اگر چه بهبودباوری با این تعریف از خود، ارزش دستاوردی برای هیچ هدفی قائل نیست؛ اما حتی برای حفظ ارزشهای جهتیابانهاش که معطوف به خیر عمومی تعریف میکند باید قادر باشد نقاط اتکای حقوقی بسازد. بدون چنین نهادهایی در دل جامعه، چگونه میتوان نیروهای سیاسی درون آن را از وسوسهی ورود به قدرت به هر شیوهای بازداشت؟