زمستان در راه هست
گویی پاییز خبر را شنیده هست
غمگین از آمدن برف
برف سفیدی که گویای صلح هست
برگ های زرد پاییز
گویای حال مردمان امروز اند
برگ ها ی افتاده
برگ ها پریشانند اما اولین بار نیست
هر برگی که از درخت می افتاد
جامعه برگ ها رنگ عزا می گیرد
گر صاحب باغ این چمن زار
بر فگر ریشه کن کردن برگ هاست
گر نمی داند درخت بی برگ را
گر زمستانی ناپدید می کند
صاحبان درختان دیگر در فگر اند
که چگونه شیره ای از این درخت برکنند
شاخه های درخت خیش خوابند
به فگر خوردن شیره برگ ها هستن
زمستانی بزرگ در راه هست
شاخه های کوچک و شیره خورده
خود را از درخت بزرگ برکنند
سراغ درختان دگر می روند
برگ های پوسیده در زیر خاک
گر نشان از جان فشانی می دهد
جان فشانی در ره این خاک و درخت
جان ها خواهند داد این برگ ها بی درنگ
اکنون که درخت برگی ندارد
زمستان با درخت چه خواهد کرد
تمام