صدای سزن* در اتاق میپیچد. پردههای بلند جلوی پنجره تکان میخورند. صدای موتورها و ماشینها، این قیام اصوات آلوده از بیرون هم نمیتواند از حزن نوای سزن بکاهد. امسال پاییز هفت ماهه به دنیا آمد و مهرگان را به انتظار ننشست. خنکی هوا غریب است و اول مهر را دلگیرتر کرده. دلتنگ روزهایی هستم که تنها دغدغههایم فقط مشقها و دفترها بود. چقدر زندگی ساده بود. به یاد میآورم چند سال پیش در این روزها، رخوت پس از ترک این مواد مسموم زهرآلود و مرگبار چقدر امیدبخش ولی دردناک بود. بعد از سالها سردی زمستان را تصفیه شده تنفس کردم. ولی حیف! دوباره هوا رو به گرمی رفت و نفسهایم دوباره آلوده و آغشته به رقت شد. گوشیام زنگ میخورد. رد تماس میکنم. چه بگویم؟ اینکه چرا چندین هفتهاس در جلسهها شرکت نمیکنم؟ اینکه هفتهها بود که در طول جلسه نشئه و از خود بیخود بودم؟ اینکه دیگر حتی این دورهمیهای مضحک هم دردی از دردهایم را درمانی نیست؟ دستی به کبودی روی آرنجم میاندازم. آه سزن! بخوان برایم. بخوان! که در این حالت ماوراییام میتوانم با آوای صدای مخملیت پر باز کنم. کاش بالهایم واقعی بودند. کاش واقعا توان پرواز داشتم. همانطور که او پرگشود و رفت. کاش من هم میرفتم. دوباره گوشیام زنگ میخورد. انگار دست بردار نیست. گوشی و صدای وز وزش را به حال خود میگذارم. برایم اهمیتی ندارد چه کسی پشت خط است. چه کسی میتواند باشد؟ آخر چه کسی با من مفلوک کار دارد؟ من برای چه کسی در دنیا ذرهای اهمیت دارم؟ اصلا بود و نبود من چه فرقی به حال این هستی دارد؟ دراز میکشم. کاش فردایی نباشد.
صدایی از آشپزخانه میآید. کتری سوت میکشد. پرده از حرکت ایستاده. سزن سکوت اختیار کرده و هیچ صوتی از بیرون، داخل را آلوده نمیکند. صدا تنها از آشپزخانه به گوش میرسد. یخچال باز و بسته میشود. صدای تق تق راه رفتن کسی شنیده میشود. شیر آب باز میشود و به دنبالش ظروف شسته میشوند. ماشین لباسشویی روشن میشود و به حرکت در میآید. مایکروفر بوق میزند. بوی غذا نوازشم میکند. شیر آب بسته میشود. " عزیزم، قهوه ات رو با چی میخوری؟ "
دوباره سزن شروع به خواندن میکند. پرده به حرکت میافتد. موتورسیکلتی با صدای گوشخراش ویراژ میدهد و بوق ماشین ریتم آزاردهندهاش را تکمیل میکند. گوشیام دوباره زنگ میخورد.
- " بفرمایید "
- " بله، حتما. همین الان راه میفتم. "
*سزن آکسو، خواننده مشهور پاپ ترکیه.
متین گرگانی ( بیگانه )