سینا عباسی
سینا عباسی
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

سیناعباسی | شعر خیس

میان شعر خیس من؛ چرا قدم نمیزنی
بگو دوباره شهر را چرا بهم نمیزنی؟

همیشه گیسوان تو برای صید عاشقان
رها به روی شانه است و شانه هم نمی زنی

تمام بیتهای من تشنه ی با تو بودنند
بوسه ی تازه بر لبِ خشکِ قلم نمی زنی

خدای کعبه ی دلی که سجده میبرم تو را
سری به خانه ی خودت چرا صنم نمی‌زنی؟

تو جلد خانه ی منی،اسیر دانه ی منی
سری چرا کبوترم به این حرم نمی زنی؟

غمی ندارد این دلم بجز گلایه ای فقط
که دست رد به سینه ی خدای غم نمی زنی

مثال حاتمی جهان به دور سفره ی تو اند
به من ولی چو می رسی دم از کرم نمی زنی


زمانه بی مروت است و من ، چه پر تلاطمم
برای من سکون خود چرا رقم نمی‌زنی

بدون تو کلافه ام ،گلی حزین و مرده ام
عزیز من! بگو که دم ، از این عدم نمی‌زنی

#سینا_عباسی

شعرسینا عباسیاشعارشاعرادبیات
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید