نگاهی داشته باشیم به قسمتهایی از کتاب «زبان زنده»، از مجموعهی کتابهای «کارنامهی ویرایش» نشر وزین «کارنامه» (وزین به علت کیفیت محتوا و چاپ، و نویسندگان برجسته و مترجمان دقیق.)، که «منوچهر انور» با زبان جذاب و خاص خود آن را به رشتهی تحریر در آورده است.
در این کتاب به جستجوی دستور موسیقیایی گفتار فارسی در آثار منظوم و منثور ایرانی و تفاوت آن با لفظ قلم پرداخته میشود؛ گفتاری که زیربنایی بوده- یعنی از خردسالی بنای آن گذاشته میشود- و لفظ قلمی که روبنایی- یعنی با مطالعه و آموختن از آثار مکتوب شکل میگیرد- است.
در صفحات آغازین این کتاب دربارهی دورماندن متون فارسی از زبان گفتار آمده که:
«در اغلبِ... نوشتههای جاسنگینِ امروزی، بیشتر به دلیل قطع رابطه با زبان گفتار و محرومماندن از مواد حیاتی و شادابیبخشِ موسیقی و عبارات گفتاری، لفظ قلم اغلب به فسیل میماند.»
به این سوال که آیا منظور از گفتاریبودن همان عامیانهبودن است یا خیر اینگونه پاسخ داده میشود که:
«گفتاریبودن یک مطلب، درین میان، مستلزم عامیانهبودن آن نیست، اما عامیانهبودن خودبهخود در حوزهی گفتار میگنجد.»
و همچنین دربارهی مسئلهی شکستهنویسی که تلاشی غالبا مذبوحانه در راه گفتاریکردن نوشتههاست میگوید:
«بسیاری مطالب گفتاری با فعلها و اسمها و ضمیرهای دستنخورده ادا میشود، ...اما ساختارش گفتاری باقی میماند.»
«زبان محاوره ساختارهای خاص، ...، زیروبمها و رنگآمیزیها و ظرافتها و... فشارها و سکوتها و... دستور نانوشته و پیچیدهی خاص خود را دارد- بسی پیچیدهتر از دستور زبان کتابت- و در یک کلام، موسیقی خاص خود را، که به صرف دستکاری اجزای سالم لفظ قلم نمیشود به حریم آن وارد شد.»
از این رو باید گفت که شکستن نابجای کلمات در لفظ قلم، باعث دوری از مخاطب میشود و اینگونه نمیتوان به حوزهی گفتار انتقالِ زورکی یافت!
این جستجو را با اشعار حافظ و سعدی، که آشکارا رنگ گفتار دارند، شروع میکند:
«استنشاق عطر گفتاری شعر آنها لازمهاش رعایت تاکیدهای ظریف و توجه به الگوهای گفتاری مضمر و آشکار در موسیقی آن است.»
از این رو با برجستهسازی محل تاکیدها روی ابیاتی که آورده میشود، سعی میکند این الگوهای گفتاری را برداشت کند.
به عنوان نمونه:
«سعدی:
سعدی تو مرغ زیرکی، خوبت به دام آوردهام
مشکل به دست آرد کسی مانند تو شهباز را
فشار در مصراع اول، روی قید «خوبت» و در مصرع دوم، روی قید «مشکل». ضمنا یادمان نرود که سعدی،معلم فارسی حافظ است.
حافظ:
وضع دوران بنگر ساغر عشرت برگیر
که به هر حال همین است بهینِ اوضاع
سنگینی عباراتِ مصرع اول با ساحتار گفتاری بیت مغایر نیست. الگوی صوتی آن را میشود، به لهجهی شیرازی، حتی یک چنین چیزی تصور کرد: «نگای دور و بَرِت کن، بزن بر طبلِ بیعاری که به هر حال وضع همینه که هست.»
سعدی:
چه شکایت از فراقت که نداشتم، ولیکن
تو چو روی باز کردی، در ماجرا ببستی
درینجا، فشار فقط روی دوفعلِ «نداشتم» و «ببستی». میبینید که سعدی چه راحت «روی نگار را باز میکند» و «درِ ماجرا را میبندد» و دردِ فراق را درمان میکند؟
»
ما با خواندن این اشعار وقتی به گفتاریبودن الگوی شعرشان پی میبریم که:
«ضربهای ظریف صوتی، و زیروبمهای فوقِ عروضیِ شاعر-شنیدهی آنها را درست دریابیم و فشارها و تاکیدهای رندانهی شعرشان را هم رعایت کنیم و از یاد نبریم که کلامشان، از بابت برد معنیِ پنهان و لطافت تعبیر آشکار، بر تختی به دور از دسترس بسیاری شاعران و محققان نشسته؛ اما، در عین حال، کمتر شاعری به قدر این دو تاجدار در دسترسِ مردم عادی- اعم از بیسواد و سواددار- است.»
علت این فراگیری هم میتواند همسازبودن دستور موسیقیایی شعرشان با ساختار موسیقیایی گفتار باشد.
صفحات ۲۸ تا ۳۷